٢٦. يكي از ما

3.2K 885 527
                                    




سهون نزديك رفت و جونگين رو بوسيد.
جونگين يه جور احساس چندش مزخرفي رو توي تك تك سلولاش حس كرد. اين چه كوفتي بود؟

سهون ديوانه و مست اونو بوسيده بود؟

حتما با لوهان لعنتي اشتباهش گرفته بود.
قبل از اينكه بتونه سهون رو هول بده و يك مشت محكم توي صورتش بكوبونه و اونو به فحش بكشونه، با نيروي زيادي به عقب كشيده و يك مشت محكم در صورت خودش خورد.

جونگين با همون مشت محكم به سمتي پرتاب شد و روي زمين افتاد. از شدت درد دادي كشيد و فحش داد. همه به اونا نگاه ميكردن.

جونگين پسري نسبتا لاغر با جثه كوچك رو ديد كه با ترسناك ترين نگاه ممكن بهش خيره شده.

پسر نگاه ترسناكش رو از جونگين گرفت و به سمت سهون كه هنوز مست و لش بود رفت و دستش رو روي گونه اش گذاشت. پرسيد:"سهون؟... سهون؟... حالت خوبه؟..."

سهون مستانه ريز خنديد. پسر با حرص دستمالي ابريشمي ارغواني رنگ رو از جيبش برداشت و شروع به تميز كردن لب سهون كرد.

جونگين به سختي از جاش بلند شده بود. دستش رو زير بيني اش گذاشت. بيني اي كه وحشتناك درد ميكرد.

وقتي دستش رو عقب برد، متوجه رد خون روي انگشتاش شد و شوكه گفت:"خون!"

و به پسر لاغر نگاه كرد. اون پسر چطور ميتونست اينقدر زور داشته باشه؟

قبل از اينكه بتونه باهاش دعوا راه بندازه، پسر داد زد:"فكر كردم همكارشي!... ولي يه منحرف عوضي هستي كه از مست بودن سهون سو استفاده كرده!... فاك يو!... برو خدا رو شكر كن كه ازت شكايت نميكنم!..."

جونگين پسر رو خيلي سريع شناخت.
اين همون لوهان بود. حق با سهون بود. لوهان واقعا زيبا بود. اما وقتي براي ديد زدن لوهان نداشت و دماغش خون ميومد.

با حرص گفت:"ببخشيد؟... سهون منو بوسيد..."

لوهان مكثي كرد و به سهون نگاه كرد. زير بازوي سهون مست رو گرفت تا اونو بلند كنه.

وقتي سهون با لوس بازي خواست تقلا كنه، لوهان با حرص به موهاش چنگ زد و اونا رو كشيد و باعث شد جونگين دوباره از لوهان بترسه. همه تصورات جونگين درباره تاپ بودن سهون توي رابطه اش با لوهان فرو ريخت. لوهان ميتونست بيشتر از يه تاپ باشه.

سهون بخاطر درد سريع از جايش بلند شد. لوهان دوباره دست سهون رو گرفت و اونو روي شانه هاي نحيفش انداخت و سهون رو به خودش تكيه داد و گفت:"بتخمم!... سهون مست بود و تو يه عوضي... ازت متنفرم!"

Phoenix  Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang