بكهيون با حرص كرم ضد آفتاب رو روي صورتش پخش ميكرد. به چانيول نگاهي انداخت. اون احمق چطور ميتونست اونجوري تو يه ساحل عمومي بگرده؟چانيول موهاي خيسش رو به عقب رونده بود و دو دقه يبار دوباره اونا رو عقب ميبرد و اينقدر هات بود كه شبيه بازيگراي تبليغ هاي نوشيندني خنك بنظر ميرسيد. تنها چيزي كه پاش بود يه شلوارك بود كه به خاطر خيس بودنش كمي به روناش چسبيده بود و ادم پاهاي عضله ايش رو ميديد. بكهيون ترجيح داده بود براي سيكس پكاي در معرض ديدش حرص نخوره.
بكهيون اصلا در شرايطي نبود كه براي هيكل خفن طوري چان غش و ضعف بره. فقط ميتونست زير چشمي به دخترهايي كه گاهي با چانيول لاس ميزدن نگاه كنه و هي حرص بخوره. اصلا چانيول به چه حقي اونو تنها گذاشته بود و پي خوشي خودش رفته بود؟
همينجور كه نگاهش به چانيول بود و از داخل خودخوري ميكرد. چانيول از زاويه ديدش خارج شد. كمي سرشو دراز كرد اما نتونست با نگاهش ديگه اونو دنبال كنه. چشماشو در حدقه چرخوند. ديگه همينش كم مونده بود، تا وقتي كه جلو چشماش بود اونجوري با ملت لاس ميزد، حالا تنها هم شده بود.
شايد بهتر بود و ميرفت و با ملت لاس ميزد تا كون چانيول بسوزه. البته كه بعيد ميدونست كون چانيول بسوزه، اينكه چانيول بخواد حسودي كنه از اون چيزايي بود كه حتي نميتونست تصورش كنه.و خب، كي با بكهيون لاس ميزد؟ كمي تي شرتش رو بالا زد و به شكم تختش نگاه كرد كه فاقد هر گونه عضله اي بود. شكمش حتي دقيقا تخت هم نبود و يكم نرم بود و ميتونست باهاش ور بره. بايد به داشتن سيكس پك فكر ميكرد؟
-"تي شرتتو بكش پايين... شكمت براي اين كه همه ببيننش خيلي گوگوليه!"
بكهيون ناخودآگاه گوش داد و تي شرتش رو پايين كشيد و به چانيول نگاه كرد. چانيول با دو شيشه ليموناد كنار بكهيون نشست و يكي از اونها رو به بكهيون داد. بكهيون تشكر كوتاهي كرد و شروع به ور رفتن با درش كرد. اين حالت چانيول براش جديد و دوست داشتني بود. البته كه خيلي وقت نبود كه با همن و براي همين تقريبا همه چيز درباره چانيول براش يه جور چيز جديد بود. چانيول سرشو پايين انداخت و آروم گفت:"نگاهت هي اين دور و ور ميگرده..."
بكهيون با كنجكاوي به چانيول نگاه كرد. چانيول ادامه داد:"فقط به من نگاه كن نه كس ديگه اي... تو بهم گفتي كه گي هستي ولي همش داري به دخترا نگاه ميكني!"
بكهيون خنده اش گرفت. چانيول متوجه شده بود و باورش نميشد. همينجور كه با در ليمونادش ور ميرفت، گفت:"اون دخترا داشتن به تو نگاه ميكردن... منم با نگاهم داشتم ميكشتمشون!"
چانيول خنده اش گرفت. سپس نزديك رفت و خيلي كوتاه بكهيون رو بوسيد و گفت:"حسودي نكن... ميدوني كه من از تو خوشم مياد!..."
ESTÁS LEYENDO
Phoenix
FanficCompleted ✅ تمام شده كاپل ها: چانبك، هونهان ژانر: جنايي، عاشقانه، مرموز داراي محدوديت سني R خلاصه: يك تيم پليس جرايم خشن (متشكل از بكهيون، سهون، جونگده، كيونگ سو و جونگين) كه با يه سري قتل هاي زنجيره اي از قاتلي به اسم ققنوس رو به رو ميشن و تلاش در...