٣٦. عشق صدمه ميبينه.

3.3K 886 781
                                    




سهون سمت در ميرفت كه كفشاشو بپوشه. امروز بايد زودتر سر كار ميرفت. كيونگ سو ابتداي هفته بهش اضافه كاري بدون حقوق داده بود. اعصابش از دست كيونگ سو خورد بود و رفتار صبح لوهان هم ذهنشو درگير كرده بود.

همون موقع لوهان يه تيكه نوتلا با تست براي سهون برد و گفت:"تو اصن صبحونه رو خوب نميخوري!"

سهون با لبخند نون تست با نوتلا رو خورد و گفت:"تو داري غرغرو ميشي!"

لوهان گفت:"گوشه لبت نوتلايي شده!"

و روي پنجه پاش ايستاد و سهون رو بوسيد. اين بوسه همون بوسه هميشگيشون بود. مثل اينكه اون حموم به تنهايي لوهان، كار خودشو انجام داده بود، چون سهون ميدونست كه گوشه لبش نوتلايي نشده و لوهان عادت داره اينجور كاراي آبكي رو انجام بده.

سهون با خنده گفت:"حتي داري دروغ ميگي!"

لوهان همينجور كه دستاش روي شونه هاي سهون بود گفت:"اينجوري نيست كه تو بدت بياد!"

سهون لبخند محوي زد و گفت:"اتفاقا خيلي هم خوشم مياد..."

و كوتاه لوهان رو بوسيد. لوهان با لبخند به سهون نگاه كرد و گفت:"ساعت ٧ و نيمه... واقعن زود داري ميري سر كار... خوشم نمياد..."

سهون گفت:"ميدوني كه اون كيونگ سو برام اضافه كاري نوشته... يك ساعت زودتر ميرم سر كار... اينجوري خيلي بهتره كه شب تو خونه ترو دير ببينم..."

لوهان لبخند محوي زد و شروع به بوسيدن سهون كرد و زمزمه كرد:"ولي من الان ميخوامت..."

و دستشو به سمت پايين تنه سهون سر داد. اين واقعن براي سهون يه جورايي عجيب بود. اينكه لوهان چطور ميتونه به اين سرعت تغيير رويه بده.

سهون آهي كشيد و گفت:"تو ميدوني كه نميتونم بهت بگم نه..."

لوهان دستشو جمع كرد و صورت سهون رو قاب كرد و گفت:"شايد بخاطر اينه كه دوستم داري..."

سهون چيزي نگفت و دوباره لوهان رو بوسيد. شايد اينكه اونو ببوسه خيلي براش راحت تر از اين بود كه بهش اعتراف كنه كه دوستش داره.

سهون همينجور كه لوهان رو ميبوسيد دستشو به سمت پايين تنه اون برد و از روي شلوار شروع كرد به ماليدن اون.

لوهان ميان بوسه هاشون ناله خفيفي كرد و دستشو روي شونه پهن سهون گذاشت. سهون بوسه هاشو به سمت گردن لوهان برد و همينجور كه گردن اونو ميبوسيد به آرومي شلوارك خونگي لوهان و لباس زيرش رو كمي پايين كشيد.

Phoenix  Donde viven las historias. Descúbrelo ahora