بكهيون با تكوني از خواب بيدار شد. با چشماي پف كرده از خواب بيدار شد و جوري به چانيول نگاه كرد انگار روحش بين دو دنيا گير كرده.چانيول كه حالات صورت بكهيون رو ميديد، شك كرد كه بكهيون در اون لحظه حتي اونو بشناسه. لبخند محوي زد و گفت:"بك... پاشو!..."
بكهيون گيج گفت:"ها؟"
چانيول كه انگار از قبل لباس پوشيده بود. از جاش بلند شد و هودي گرمي رو به سمت بكهيون پرت كرد و گفت:"پاشو!"
بكهيون بين خواب و بيداري هودي رو برداشت و جوري بهش نگاه كرد انگار ازش خواستن مربع روبيك رو حل كنه. چانيول نبايد يه جور عاشقانه تري بيدارش ميكرد؟
چانيول سرشو كج كرد و روي قيافه خوابالوي بكهيون زوم شد. بكهيون چطور ميتونست رقتي خوابالوعه اينقدر كيوت باشه؟ چانيول سريع هودي رو برداشت و اونو تن بكهيون كرد. خواست دستش رو بگيره و اونو بيرون از رخت خواب بيرون بكشه كه ديد بكهيون دوتا دستشو بالا اوورده. انگار انتظار داره چانيول اونو بغل كنه. چانيول پوكر فيس شد. بكهيون رو بغل كرد و از تخت بيرون كشيد. بعد روي زمين گذاشت و مجبورش كرد رو پاهاش بايسته. بكهيون حتي نميتونست درست تعادلشو حفط كنه و درحالي كه سرش گيج ميرفت به چانيول خيره شد. به چه دليل كوفتي اي چانيول داشت اونجوري آزارش ميداد؟
چانيول دست بكهيون رو ميكشيد و بكهيون هم با قدم هاي كوتاهش پشت سرش راه افتاده بود و چند قدم يبار تا مرز سقوط كردن جلو ميرفت.
چانيول بكهيون رو به بيرون ويلا كشيد و به سمت ساحل برد. بكهيون گيج بود و بخاطر سردي صبح هم كمي بدنش ميلرزيد. خدا رو شكر كرد كه چانيول اون هودي تخمي رو تنش كرده. چانيول اشاره اي به آسمون كرد و گفت:"طلوع خورشيد!"
بكهيون چند لحظه منگ موند. خب اون ميدونست اين اتفاق كوفتي كه توي اون زمان رخ ميده طلوع خورشيده و به پديده عجيب و خفن نبود. چيزي بود كه هر روز رخ ميداد. ناگهان مثل كامپيوتري كه تازه لود شده، صدا داد:"شوخي ميكني؟"
چانيول به بكهيون نگاه كرد. بكهيون شمرده شمرده گفت:"تو فاكين اين موقع صبح بيدارم كردي براي يك طلوع خورشيد تخمي؟"
چانيول پلكي زد و گفت:"معلومه كه آره... طلوع خورشيد رو نبايد از دست داد."
بكهيون داد زد:"وات ده فاك پارك چانيول!"
سپس به سمتش حمله كرد. چانيول كه متوجه اوضاع شده بود، سريع از بكهيون دور شد. بكهيون همينجور كه دنبال چانيول ميدويد داد زد:"باورم نميشه!... خواب نازنينمو به هم زدي... حتي اگه شفق قطبي هم رخ ميداد حق نداشتي منو بيدار كني!... لعنت بهت..."
DU LIEST GERADE
Phoenix
FanfictionCompleted ✅ تمام شده كاپل ها: چانبك، هونهان ژانر: جنايي، عاشقانه، مرموز داراي محدوديت سني R خلاصه: يك تيم پليس جرايم خشن (متشكل از بكهيون، سهون، جونگده، كيونگ سو و جونگين) كه با يه سري قتل هاي زنجيره اي از قاتلي به اسم ققنوس رو به رو ميشن و تلاش در...