اول از همه بايد بگم كه حجم سوالا خيلي زياد بود و اين منو شوكه كرد. خيلي خوشحال شدم كه شركت كردين. اگه سوالي پرسيدين و اينجا ننوشتم احتمالا بخاطر اين بوده كه مشابهش پرسيده شده بود يا اينكه جوري نبوده كه بتونم جواب قشنگي بهش بدم كه راضي كننده باشه. اگه سوالتون اينجا نيست، عذرخواهي ميكنم.
اين بار آخريه كه دارم اين سوالا رو ميذارم. هر جور دارم حساب ميكنم دارم با جواب دادن به سوالا فقط داستان رو لو ميدم :|
اميدوارم اين قسمت رو دوست داشته باشين. سرتايپش پاره شدم و خلاصه كه منو بيشتر دوست داشته باشين :)))
---
لوهان
-آقاي كشيش رو تو كشتي؟
[گوشه لبش رو گاز ميگيره] اي كاش من كشته بودمش، اونم خيلي بهتره و دردآورتر!-چرا گاهي اينقدر مضطرب ميشي؟ چيزي فكرتو درگير ميكنه؟
[با پاهاش روي زمين ضرب ميگيره] خب فكر كنم اين اتفاقي هست كه ميوفته وقتي رازهاي زيادي براي پنهان كردن داري.-از ته دلت سهون رو دوست داري؟
[لبخند محوي ميزنه] دوست داشتن؟ من عاشقشم!... سهون عاليه، سهون همه چيزي هست كه از زندگي ميخوام. چرا كه نه؟-اگه ميتونستي گذشته رو تغيير بدي، برميگشتي به عقب؟
[مكث طولاني] برگشتن به گذشته يعني حسرت حال رو داشتن. الان مزخرفه و قبول دارم كه هست. خيليم هست. ولي اين واقعيت كه سهون توي زندگي الانم هست باعث ميشه كه شك كنم كه آيا واقعن دلم ميخواد به گذشته برگردم و همه چيز رو درست كنم؟
YOU ARE READING
Phoenix
FanfictionCompleted ✅ تمام شده كاپل ها: چانبك، هونهان ژانر: جنايي، عاشقانه، مرموز داراي محدوديت سني R خلاصه: يك تيم پليس جرايم خشن (متشكل از بكهيون، سهون، جونگده، كيونگ سو و جونگين) كه با يه سري قتل هاي زنجيره اي از قاتلي به اسم ققنوس رو به رو ميشن و تلاش در...