رمان شکلات داغ پارت ۴

402 37 0
                                    

رمان شکلات داغ پارت ۴

روپوشم و تنم کردم .... گوشی رو هم دور گردنم انداختم ....
در اتاق باز و شد و علی اومد تو ....
چطوری دکی ؟؟؟
علی امروز خیلی سرم شلوغه .... باید پرستار انتخاب کنم ...
زن یا مرد ؟؟؟
علی ما پرستار مرد نداریم ؟؟؟؟
چرا ....
خب پس زن ....
منم میام ....
کجا ؟؟؟؟
منم میام که انتخاب کنم ....
علی تو میای چشم چرونی .... نمیای که پرستار انتخاب کنی ...
من میگم بی عفت شدی .... میگی نه ...
علی اصلا واست مهم نیست که الان مریض داری ؟؟؟؟
الان شما مریض دارین .... من که آخر وقت مریض دارم ...
منظورت چیه ؟؟؟؟
منظورم اینه که مردم اگه مریض هم نباشن خودشونو مریض میکنن تا بیاین و تورو ببینن ....
علی برو بیرون ....
باشه داداش ما که رفتیم و رفتیم .... در باز شد و یه پرستار اومد تو ....
آقای رحیمی ....
اااا آقای معروف شماهم اینجایین ؟؟؟
جانم مشکلی پیش اومده ؟؟؟؟
یه مریض و اوردن که بارداره و الان کیسه آبش پاره شده ....
خونریزی داره و آب دفع میکنه ....
سریع با علی دویدیم بیرون ... پرستاره هم دنبالمون میومد ...
الان کجاست ؟؟؟؟
تو اتاق عمل ....
چندسالشه ؟؟؟؟
بیست و نه سال ....
روپوشای مخصوصمون رو تنمون کردن .... دستامون و شستیم و دستکشامون و دستامون کردن ....
کلاه و ماسک هم گذاشتن رو سر و دهنمون ....
ماسکم پایین بود .....
رفتیم تو اتاق عمل ....
امیر و دیدم ....
بغل مریض وایسادم ....
علائم حیاتی ؟؟؟؟
نبض ۷۰  ....
ضربان قلب کند ....
فشار خون هشت رو پنج ....‌
دمای بدن ... سی و شیش ....
دکتر رحمتی لطفا بیهوشی رو وارد کن ....
بله دکتر ....
چند ماهشه ؟؟؟
اواخر ماه هفتم ....
همراه داره ؟؟؟؟
بله ...
همسر و مادرش ....
خیلی خب عمل و شروع میکنیم ....

**

رفتم بیرون .... دستامو شستم ....
علی و امیر اومدن سمتم ....
بچه کجاست ؟؟؟؟
تو اتاق مراقبت های ویژه ...
حال مادر چطوره ؟؟؟؟
هنوز خونریزی داره ....
باید پانسمانش کنیم ....
از اتاق عمل اومدیم بیرون ....
به ساعت نگاه کردم ....
دو نیم بود ....
علی زد رو شونم ....
چیه دکی تو فکری ؟؟؟؟
از نظرت چرا کیسه آبش پاره شده ؟؟؟
وای ما دوباره یه عمل انجام دادیم تو شکاک شدی ؟؟؟
آخه برای چی باید کیسه آبش پاره بشه ؟؟؟؟
بدنش هم کبود بود ....
واقعا کجای بدنش ؟؟؟؟
روی کمرش و زیر دلش ......
پس الان یعنی .... شوهرش ... کتکش میزده ؟؟؟؟
بهش نگاه کردم .... فکر کنم ...
رفتیم تو بخش ...
صدای گریه میومد ....

امیدوارم از این پارت لذت برده باشین 💚
منتظر پارت بعدی باشین 💛
کانال تلگرام : @Tonnovel

رمان شکلات داغ Onde histórias criam vida. Descubra agora