دوست دارم بدونم به چی فکر میکردم وقتی که اصرار داشتم تا میزبانی یه مهمانی در شب کریسمس رو که اعضای خانواده و دوستانمون توش دعوت بودن رو، تو خونهی خودمون بر عهده داشته باشیم. اون موقع، بهنظر یه ایدهی عالی میاومد ولی فقط سه ساعت بعد از تدارک دیدن همهچیز جدیجدی داشتم خودزنی میکردم.
چیزهای زیادی امسال بود تا بهخاطرشون شکرگزار باشم و این باعث میشد تا بخوام کاری بهعنوان جشن گرفتن انجام بدم. همهچیز بهنظر درست پیش میرفت. معاینههای اخیر دیمین همهچیز رو خیلیخوب نشون میداد و خودش هم احساس فوقالعادهای داشت.
آپارتمان تماشایی شده بود و کاملا مناسب برای یه مهمونی. دیمین اکثر کارهای تعمیراتی خونه رو بعد از تخریب اولیهی دیوار، خودش انجام داد. الان خونه بهسادگی تبدیل شده بود به یه لونهی عشق بزرگ. اون، آشپزخونهی قدیمی من رو کاملا حذف کرد و اتاق خواب سابق من هم الان بخشی از پذیرایی بود. سرویس بهداشتی قبلیم رو هم بهعنوان یه دستشویی اضافه نگه داشتیم و دیمین یه قسمتی رو دیوارکشی کرد و یه اتاق مهمان کوچک ساخت. سگها هم فضای بیشتری برای وول خوردن داشتن.
در با صدای ناهنجاری به دیوار کوبیده شد و مشخص شد که دیمین درخت تازه قطع شده کریسمسی رو، بهداخل هُل داده. بوی کاج تازه هوای خونه رو پر کرد. یهو همهچیز بوی کریسمس به خودش گرفت.
_ چقدر بزرگه!
_ بابتش ممنون. خب، درخته دیگه.
_ جدی میگم، خیلی گنده است!
_ هنوز متوجه نشدی که من همهچیز رو تو ابعاد بزرگ انجام میدم عزیزم؟!
_ چرا، ولی خب ما به همچین درخت بزرگی نیاز نداریم.
_ درواقع، همه کوچیکترها فروخته شده بودن. بیشتر مردم تا الان درخت کریسمسشون رو چیدن. وقتی که تا شب کریسمس هی امروز و فردا کنی، همینطوری میشه.
_ درسته، ما تنبل بودیم و دوباره هم باید بفرسمت مغازه چون چندتا چیز رو فراموش کردهام.
بعد از نشوندن درخت تو گوشهی نشیمن، دیمین دستهاش رو پاک کرد و گفت:
_ سگها کجان؟
_ دارن تو اون اتاق با چندتا کاغذ بازی میکنن.
_ خوبه، شاید گذاشتن تا این درخت رو تو آرامش برپا کنم.
_ قبل از مهمونی جنا میاد تا ببرتشون؟
_ اون در این زمینه یهجورایی یه هرزه است، چون برای خودش یه مهمونی واسه رفتن داره. پس، نه مطمئن نیستم که حتی خودش رو نشون بده.
_ خب بذار بمونن. اصلا حوصلهی یه جشن با دوستدختر سابق رو ندارم.
_ میخوام خودش رو نشون بده تا با دیدنت توی این پیراهن کوچولوی سفید، حسابی دچار برقگرفتگی بشه و از توی گوشهاش دود بزنه بیرون.
_ از پیراهنم خوشت میاد؟
_ آره، عاشقشم. درواقع فکر میکنم که این درخت برای تزئین شدن باید بیشتر صبر کنه.
_ وقت نداریم.
_ چرا داریم.
_ نه نداریم. ساعت رو ببین.
_ لعنتی! قبوله ولی وقتی که همه اونقدر مستن که متوجه جیم شدنمون تو اتاق نمیشن، من به یه سکس سرعتی نیاز دارما.
_ تو دیوونهای!
_ تو دیوونگی من رو دوست داری.
_ آره، دیوونگیت رو دوست دارم. اوه! راستی... میخوام یک سری شراب مخلوط درست کنی تا بذارم روی میز و اینکه من اصلا نوشابه نخریدم. نمیشه که فقط الکل و آب روی میز باشه، بدون هیچ نوشیدنی دیگهای. پس، چندتا اسپرایت و کوک* بخر. توی فروشگاهها با لوگویِ کریسمس میفروشنشون.
_ همین الان بهت یه بطری کوک کریسمسی میدم.
_ چرا؟ اوه! چرا این فکر رو انداختم تو ذهنت؟
_ اولش گفتی بیضهها، بعدم که قوطی کوک و دوباره برگشتیم به سی ثانیه پیش. دقیقا چطوری باید برای تزئین این درخت تمرکز کنم؟
دیمین شروع به بازکردن جعبهی چراغها و وسایل تزئینی دیگه کرد که خریده بود و توی ساکهای کادویی پارچهای گذاشته بود. انگاری قرار بود که درختمون، یه درخت نصفهونیمه باشه ولی مهم اینه که در آخر یه درخت داریم.
______________
*یه نکته: در زبان انگلیسی به آلت مردانه 'cock' (خوانده شود کاک یا کوک) میگویند و 'coke' (خوانده شود کوک) یک نوع برنده نوشابه یا همان کوکاکولا است. و در ادامه هم به شباهت این دو واژه از لحاظ ساختاری و لغوی اشاره شده است.
*یه نکته دیگه: واژه 'nuts' هم به معنای آدم خل وضع و دیوانه هست و هم به معنای بیضهها که باز هم در ادامه به همین اشاره میشه.
______________
ESTÁS LEYENDO
※همسایه دوستداشتنی من※
Romanceچِلسی جِیمسِن؛ بعد از پایانی دردناک برای رابطه اش، تنها زندگی می کند. تلاش می کند تا مشکلات را پشت سر گذاشته و به جلو حرکت کند، هر چند که کار آسانی نیست؛ چراکه به عنوان شخصی که متوجه شد دوست پسر قبلی اش به او خیانت کرده و عاشق شخص دیگری شده است، احس...