"میتونی تمام طول شب بغلم کنی؟
محکم نگهم داری و طرفم باشی؟"🎧 High School Sweetheart
*****
گرمایی که از خونه رو پوست یخ زده ی صورتش نشست حسی متفاوت با بقیه ی مکانها داشت. خونشون یه بوی خاص و شیرین میداد؛ درست مثل عطر تن تهیونگ.
به محض ورود به خونه جیمین با صدایی نسبتا بلند گفت:"مادر! جونگکوک اینجاست!"خانم کیم با لبخند غافلگیری جلو رفت. روبروی جونگکوک ایستاد و گفت:"چه خوب موقعی اومدی-"
جونگکوک گیج سری تکون داد. نمیفهمید منظورشون از "به موقع" دقیقا چی بود.
"هی کوتوله ی شیطانی ! بیا اینجا ببینم !"
با صدای فریاد از راهرویی که به اتاق ها ختم میشد جونگکوک کنجکاو ابروهاشو بالا انداخت.
جیمین بلند قهقهه زد و خانم کیم غر زد:"همش نق میزنه که چرا جیمین دیر میاد خونه و یه شب که برادرش زود میاد خونه همش دعوا میکنن!""جیمین!!!"
جیمین درحالیکه هنوز میخندید سمت راهرو دوید.
خانم کیم شونه ی جونگکوک رو کوتاه لمس کرد؛ با حس سرمای زیادش به نزدیکترین کاناپه به شومینه اشاره کرد:"برو اونجا بشین پسرم"جونگکوک سری تکون داد و نزدیکی شومینه نشست. با حس گرمای زیادی که از شومینه روی پوستش مینشست بی اراده چشمهاشو بست و لبخند زد. خانوم کیم روبروش نشست و دلسوزانه گفت:"هوا اینروزا زیادی سرد شده. باید لباس گرم بیشتری بپوشی"
جونگکوک نمیدونست با اون حجم از گرمای عمیق تو قلبش بخاطر مهربونی و توجه های خانم کیم چیکار کنه. قبل ازینکه چیزی بگه صدای فریاد تهیونگ و خنده های جیمین بلند شد. جیمین اونقدر بلند میخندید که باعث شد جونگکوک هم به خنده بیفته.
"جیمین! اینقدر اذیتش نکن دیگه"
"وای مادر صورتش عالی شده!"
جیمین گفت و بالاخره همراه تهیونگ از راهرو بیرون اومدن. چشم های گرد شده ی جونگکوک روی تهیونگ ثابت شدن. با لباس های خونگی خیلی متفاوت بنظر میرسید؛ پیراهن نسبتا ضخیم و شلوار پارچه ای پوشیده بود و موهای لختش بهم ریخته بودن. جیمین بازوش رو گرفته بود و سمت هال میاوردش. جونگکوک همچنان بهت زده صورت تهیونگ رو نظاره میکرد.
"قسم میخورم امشب تو خواب خفت کنم جیمین. نمیتونم نفس بکشم!"
البته که حق داشت! تمام صورتش از آرد سفید پوشیده شده بود و جونگکوک نمیدونست باید به اون چهره بخنده یا همونطور مبهوت بمونه.
جیمین تهیونگ رو سمت کاناپه ی نزدیک جونگکوک برد و همونجا نشوندش. تهیونگ مدام روی صورت خودش دست میکشید و زیرلب غر میزد؛ مشخصا هنوز متوجه حضور جونگکوک نشده بود. جیمین بیصدا انگشت اشارشو به نشونه ی سکوت رو لبهای خودش گذاشت تا جونگکوک همچنان بیحرف بمونه.
تهیونگ که سعی میکرد آرد رو صورتش رو کمی پاک کنه برای لحظه ای دست کشید و با چشمهای جمع شده و صورت توهم نالید:"مادر خواهش میکنم! داره میره تو دماغم!"

CITEȘTI
Hidden Beauty || Kookv_Vkook_Sope
Acţiune|کامل شده| گذشته، درد، زیبایی- ______________________________________________ 🎨کاپل: کوکوی/ویکوک، سُپ 🎨ژانر: درام، رومنس، برومنس، کلاسیک شروع: 11 سپتامبر 2020 پایان: 14 ژوئن 2021