chapter 1

1.3K 236 290
                                    

یک بار دیگه با اون چشم های آبیش به من خیره شد

میخندید
زیبا میخندید

اون اونجا بود

از همیشه بهم نزدیک تر بود

اون پسر با اون موهای لخت قهوه ای رنگش....

چشم های بی نقص آبی رنگش...
لب های باریکش
چطوری لب های یک پسر میتونه اینقدر سرخ باشه؟

پوستش که به گندمی میزنه....
تفاوت رنگی که پوستش با چشماش داره....باعث زیبایی خاصی شده

صدای خندش که زیبا ترین  قطعه موسیقی دنیاس

اون پرفکته....

شاید اگه نزدیکش بشم....
شاید بتونم لمس کنم....
شاید بتونم بفهمم که پوستش چقدر نرمه....
شاید بتونم این زیبایی رو لمس کنم....

نزدیکش شدم
با اون لبخند لعنتیش به من خیره شده بود و با چشم های آبیش دنبالم میکرد
فاصلمون کمتر از نیم متر بود

دستمو جلو بردم تا لمسش کنم

هری:تو...اسمت چیه؟تو کی هستی؟

دلم میخواست صداشو بشنوم
تاحالا صدای حرف زدنش رو نشنیده بودم
دهنشو باز کرد تا اسمشو بهم بگه
اما صدایی از لب هاش خارج نشد

هری:چی؟

دوبار لب هاشو تکون داد اما من نفهمیدم

باغصه بهش نگاه کردم

هری:چرا نمیتونم صدای قشنگتو بشنوم؟چرا من از این زیبایی محرومم؟

چشم هامو بستم
وقتی بازشون کردم
مثل همیشه توی اتاقم بودم توی تختم بین ملافه ها....

موهامو با دستم گرفتم و کشیدم
از توی صورتم کنارشون دادم

هری....دوباره از خواب بیدار شدی...

به صورتش فکر کردم...
صورتی که حفظش بودم
جز به جز....

از توی تختم بلد شدم
بوم سفید رنگو روی پایه گذاشتم
زغال برداشتم و شروع به کشیدنش کردم....
کشیدن شب پر ستاره ی من

My starry night...

***

آخرین لکه رو روی بوم نقاشی گذاشت و از دور بهش نگاه کرد

تمام شب وقتشو روش گذاشته بود تا کاملش کنه و حالا تموم شده بود

از دور نگاهش کرد

یه پرتره ی کامل از اون پسر...
اون پسر ناشناش چشم آبی که تمام دنیای هری شده بود
اون میخندید
و خنده ی اون چقدر زیبا بود که آرامش هریو ازش گرفته بود

متوجه صدای باز شدن در خونه شد
تنها کسی که این وقت صبح به خونه ی هری میوند قطعا نایل بود
و البته نایل تنها کسی بود که هر روز میتونست هریو تحمل کنه

my starry night(L.S)Where stories live. Discover now