ووت و کامنت موجب شادی نویسنده میشود
***
لویی:هری زین دمه دره.
هری:باشه برو بیارش،منو نایلم توی حیاطیم
لویی سر تکون داد و سمت در رفت
هری هم شیشه ودکا رو برداشت به حیاط جایی که نایل نشسته بود و سعی داشت آتیش رو بزرگتر کنه رفتهری:بفرما نایل این شیسه ودکا سفارشیه خودته
نایل: من تا آخر عمرم عاشق هری ای که برام ودکا میخره میمونم
هری خندید و کنار نایل که با آتیش ور میرفت نشست
نایل:اوضاعت با اون چطوره؟
هری:لویی؟
نایل:بعد از اینکه قضیه تابلو فهمید فکر می کردم که میره اما پیشت موند و حتی مدلت شد!
هری:آره...لوییه دیگه ....
صدای خنده ی لویی شنیده شد و اونا هم وارد حیاط شدن
زین اخم به پیشونیش داشت و چپ چپ هریو نگاه می کردنایل:دوستش واقعا از دستت عصبیه!
هری:لویی براش شرایطو توضیح داده ولی اون هنوز درک نکرده
نایل:هرکی بود درک نمی کرد!شانس اوردی این پسر خودش عجیب غریبه و درکت کرده
هری به لویی زل زد که اون گوشه با زین حرف میزد و می خندید
دست خودش نبود وقتی لبخند لوییو میدید خودشم لبخند میزدهری:اون فوق العادست....
همچنان محو لویی بود و بالاخره لویی برگشت و به هری نگاه کرد و بهش لبخند زد
نایل:تو عاشق لویی شدی....کاملا واضحه....
هری نفس عمیقی کشید و موهاشو بهم ریخت
هری:نایل...من قبل از اینکه حتی واقعا ببینمش عاشقش شدم.....اون...مثل یه رویا میمونه...رویایی که فکر می کردم خیلی دوره و در واقع مثل یه آرزو میمونه...اما اون اینجا....اون اینجاست و خودشو صاحب قلب من کرده!
نایل دستشو روی شونه ی هری انداخت
نایل:میدونی هری نمیتونم دروغ بگم...از وقتی وارد زندگیت شده حالت خیلی بهتره
نایل لبخند زد و دوستشو بغل کرد
بالاخره هری به یه آرامش توی زندگیش نشسته بودبالاخره لویی تونست کشون کشون زین به سمت آتیش بیاره هری بلند و جلوی زین ایستاد
هری:سلام زین مالیک!
زین:سلام هری استایلزی که تابلوی دوست منو میکشه!
هری:ببینم تو هنوزم سر اون قضیه عصبی ای؟
زین:بالاخره باید خواسم باشه که فکرای شوم توی سرتو روی دوستم پیاده نکنی
ŞİMDİ OKUDUĞUN
my starry night(L.S)
Romantizm[ OnGoing... ] هری استایلز نقاش معروف پسره زیبایی رو توی خواب هاش ملاقات می کنه اما هیچ ایده ای نداره که اون کیه... برای همین هر دفعه که از خواب بیدار میشه صورت اون پسرو نقاشی میکنه صورت بی نقص اون آپ: دوشنبه ها