.5.

6.1K 1.1K 410
                                    

جیمین مشغوله سرو کله زدن با بکهیونی بود که دسته ی پلی استیشنش رو از گرفته بود.

:"یاااا پیرمرد اونو بده به من"

بکهیون چتریاشو کنار زد:"به من نگو پیرمرد موی سفید جدیدا مد شده."

جیمین نگاهه چندش واری نثاره بکهیون کرد و بعد ادامه داد به کش کشون کردن برای گرفتنه دسته ی پلی استیشن.

:"خفه میشید یاا نه؟"

جونگکوک وقتی دید این دوتا نمیخان تموم کنن با عصبانیت از اشپز خونه زد بیرون.

بکیهون قیافشو کیوت کردو گفت:"جونگکوکی هیونگ از صب تاحالا جیمین داره بازی میکنه به منم نمیدههه"

جیمین سریع بلند شدو برگشت سمته جونگکوک:"هیونگ داره دروغ میگه(بعد برگشت سمته بکهیون)اصن تو از دیشب اینجا کپیدی ننه بابات نمیگن بیا خونهه؟ هااا؟"

جیمین سره بکهیون داد زد.

جونگکوک عصبی موهاشو بهم ریخت:"جیمیننن...تمومش کن و درست با دوستت صحبت کن اون تا هر وقت بخاد میمونه ولی تو اگه مشکلی داری میتونی بِ...."

حرفه جونگکوک با صدای ایفون قطع شد.

جیمین مبل رو دور زد و گفت:"باز میکنم."

جونگکوک خاست دوباره سمته اشپز خونه بره که با یاد اوریه چیزی وایساد.

سریع ساعتشو نگاه کرد :"فاککک ساعته چهاره اون حتمن سهونه."

جیمین درو باز کرد و با پسره مومشکی ایی روبرو شد که دستشو برای دوباره زدنه ایفون بالا برده بود.

جیمین دهنش از خوشتیپیه پسره روبروش باز مونده بود.

انگشته اشارشو اروم بالا برد و به گونه ی سهون زد.

یکم انگشتش رو فشار داد بعد سریع دستش رو کشید.

اروم زمزمه کرد:"ای...این واقعیه"

سهون گیج از حرکاته پسره موصورتی خنده ایی کردو گفت:"من اوه سهونم اومدم دنباله جونگکوک."

جیمین خواست جیغ بزنه که جونگکوک سریع اومد.

دستشو روی دهنه جیمین گزاشت و هل داد داخله خونه و بعد انگشته اشارشو جلوش تکون داد:"تروخدا ..جانه من فقد اروم باشه ؟بهت میگم."

جیمین با دهنه باز دور زد و رفت پیشه بکهیون همونجور خیره به جلو نشست روی مبل .

جونگکوک سریع برگشت سمته سهون:"واقعننن معذرت میخام من یادم رفت ..بب ببین میتونی بیای داخل تا من اماده شم؟"

سهون خواست تایید کنه و پاشو داخل بزاره که جونگکوک دوباره جلوش رو گرفت:"خوا..خواهش میکنم فقد اون دوتا بچه ای که داخل میبینی رو زیاد جدی نگیر باشه؟"

𝔹𝔸𝔻 𝔾𝕌𝕐Where stories live. Discover now