:"بغلم کن."
:"یالا دیگه بیا بغلم کنننن."
:"سهونی؟؟"
لوهان که دید اصرار های پی در پی اش فایده نداره از پلن دومش استفاده کرد..اونم یعنی کیوت بازی.
سهون سعی کرد خندشو کنترل کنه و با جدیت بگه:"لو...دارم سعی میکنم این فایل رو تموم کنم...شاید یک ساعت دیگه تموم شه..میشه تا اون موقع صبر کنی؟"
لوهان لباشو آویزون کرد و روی تخت چهار زانو نشست و گفت:"نه..من واسم مهم نیست یا همینالان میای بغلم میکنی یا پا پیشم میرم کمپانی..ضبط دارم."
سهون همونجور که روی صندلی نشسته بود سرشو سمته لوهان برگردوند و گفت:"نیم ساعت دیگه؟"
لوهان سرشو به نشونه ی نه تکون داد.اون تا خونه ی سهون اومده بود.با اینکه سرش شلوغ بود اما خونه ی دوست پسرشو و جَوی که داشت رو خیلی دوست داشت واسه همین به سهون میگفت که با همدیگه اینجارو واسه دیدن هم انتخاب کنن.
:"ربع ساعت دیگه؟حداقل این پاراگراف تموم شه؟"
لوهان دوباره سرشو تکون داد و دستاشو زیره بغلش زد.
سهون تک خندی کرد و لپتاپش رو محکم بست.
سمته لوهان رفت دستاشو از روی تخت بالا کشید که باعث شد پسره کوچیکتر خندش بگیره و با ذوق توی بغله سهون بیوفته.سهون بینیشو روی گردن لوهان گذاشت و حلقه ی دستاشو دوره کمرش محکم تر کرد.
:"راضی اید قربان؟"
لوهانخنده ی دیگه ایی کرد و یکم توی بغله سهون وول خورد و پاهاشو دوره کمرش گذاشت.
سهون به حرکت بچگانش خندیدو گفت:"نینی کوچولو."
لوهان هم به اعتراض با پاش همونطوری یه لگد به باسن سهون کوبید.
که باعث شد سهون پسره کوچیکتر رو به پشت روی تخت بندازه و روش خیز بگیره.:"خیلی شیطون شدی جدیدا..چی خوردی؟"
لوهان لباشو لیسید و گفت:"اوه سهون من فقط دوسِت دارم.."
سهون لبخندی بهش زدو گفت:"منم دوستت دارم فرشته کوچولو."
لوهان گردنه سهون رو پایین کشید و بوسه ی نرم و داغی رو شروع کردن.
سهون میدونست که داشتن این رابطه با لوهان خیلی به نفعه پسره کوچیکتر نیست.
چون لوهان یه آیدل بود و معلوم نبود اگر این خبر لو میرفت طرفداراش قراره چه تفکرات و چه اخلاقیاتی نسبت بهش داشته باشن.فقط میدونست که لوهان رو با تمام وجود دوست داره و اگر لوهان بخواد تا آخرش کنارش میمونه و تنهاش نمیزاره.
سهون بوسه شونو با بوسه ای که روی پیشونی لوهان گذاشت تموم کرد و طبق عادت همیشگیشون دوست پسره کوچولوشو توی بغلش کشید و روی سینش گذاشت و مشغوله بازی کردن با کمرش شد.
YOU ARE READING
𝔹𝔸𝔻 𝔾𝕌𝕐
Fanfictionجئون جونگکوک استایلیسته آیدل معروف و خوشتیپی به اسم کیم تهیونگه...چی میشه که کم کم بین این دوتا به اصطلاح فقط*همکار*یسری اتفاقات بیوفته؟ :"همیشه تو به سلیقه ی خودت بدنمو نقاشی میکنی." :"این دفعه من میخوام با لبام بدنه تورو نقاشی کنم." ژانر=فان،اسمات...