𝔹𝔸𝔻 𝔾𝕌𝕐

.16.

:"نه.‌این یکی بهتره...این خیلی جیغه.‌‌...خواهش میکنم از اونی که بهتون گفتم هم بیارید...ممنونم..فلن"

جونگکوک جمله هاشو به مردی که برای سفارش پارچه به کمپانی اومده بود گفت.

یه سری پارچه ی خوب انتخاب کرده بود و امیدوار بود که مثله عکساشون و تیکه های که به عنوان مدل اورده بودن باشه.

نفسشو کلافه بیرون داد و سمته اتاق تهیونگ رفت تا باهاش درباره ی یه سری چیزای مربوط به پوشش و ارایشش صحبت کنه‌.

بعده در زدن داخله اتاق شد.

:"تهیونگ...یه سری چی-"

وقتی چشمش به لوهان افتاد که کنار تهیونگ نشسته جملشو قطع کرد.

تعظیمه کوتاهی کردو گفت:"سلام لوهان شی."

لوهان لبخنده خوشگلی بهش زد و بهش گفت که بره پیشش بشینه.

تهیونگ هم بعده رصد کردنه جونگکوک که معلوم بود چقدر خستس با تکون دادنه سرش حرفه لوهان رو تایید کرد.

جونگکوک بعده گزاشتنه کاتولوگ توی دستش رو میز تکیشو به مبل داد.

:"خسته نباشی جونگکوکی."

جونگکوک لبخنده خسته ایی زد و گفت:"مرسی لو...اوه  عام گردنت زخم شده؟یه خورده خون مرده شده."

بعده تموم شدنه حرفش تهیونگ شروع کرد به بلند خندیدن و لوهان توی صندلیش از خجالت فرو رفت.

وقتی که تهیونگ بلخره بعده سه چهار دیقه خندیدن و اشک ریختن تصمیم گرفت یه توضیحی بده صاف نشست.

:"تو...تو واقعا خیلی معصوم به نظر میرسی جونگکوک...واقعا اینقد خنگی که نفهمیدی گردنش واسه چی میتونه اینجور زخم بشه؟"

جونگکوک اخمی کردو گفت:"درست صحبت کن تهیونگ...."

هردوشون همو با نگاهی که توش اتیش میبارید داشتن نگاه میکردن.

لوهان که فهمید الانه که یه نفر این وسط اون یکی رو با چشماش بکشه گفت:"خب...خب تهیونگ مهم نیست که اینا چین.."

و بعدش نگاهه با معنی ایی به تهیونگ کرد.

که تهیونگ فقد پوکر شد و به بازی کردن با  گوشیش ادامه داد.

جونگکوک خواست چیزه دیگه ایی بگه که در محکم باز شد و سهون داد زد:"تهیونگ تو لوهانو-"

وقتی که لوهان رو روی مبل دید نفسه راحتی کشیدو گفت:"میدونی چقد زنگ زدم بت..کجا بودی اخه؟"

با یه لبخند سمته لوهان اومد و دستشو کشید و از روی مبل بلندش کرد و درجا لباشو روی لبای لوهان گزاشت.

بعده اینکارشون تهیونگ که جریانو میدونست با لذت به قیافه ی گیجه جونگکوک خیره شد و وقتی دید جونگکوک چقد بامزه وقتی سهون و لوهان مشغوله بوسیدن هم دیگه شدن سریع سرشو پایین انداخت و گونه هاش سرخ شدن پوزخندی زد.