.36.

5K 939 701
                                    



:"نه اصلن نمیشه."

جونگکوک همونطور که گوشی رو بینه شونه و گوشش نگه داشته بود و داشت جنس لباس هارو چک میکرد گفت.

:"کیم تهیونگ دارم بهت میگم سرم شلوغه..همه که مثله تو علاف نیستن."

وقتی جواب تهیونگ رو شنید چشماشو توی کاسه چرخوند و اروم گفت:"بله درجریانم...الان میشه باره صدم که میگی بیکار نیستی و داری روی یه آهنگ سوپرایزی کوفتی کار میکنی...و منم قراره بگم که به تخمم."

جونگکوک نفسشو بیرون داد و بعده قطع کردن،گوشی رو روی مبل انداخت.

وسط گرمای تابستون اونم توی روز تعطیل کمپانی ازش خواسته بود که واسه کار مهمی به اونجا بره.

و کاره مهم فقط مرتب کردن اتاق استایلیست اصلی که خودش بود میشد.
مثله اینکه منیجر چوی واقعا باهاش لج بود.
چون بهش گفته بود که در اولین فرصت اینکارو انجام میده ولی منیجر ازش خواسته بود که توی روز تعطیل اینکارو انجام بده.

کتی که توی دستش بود رو با حرص روی زمین پرت کرد.
کِی میتونست بره خونه؟چون واقعا به یه دوش آب سرد نیاز داشت.
گرما ی تابستون سئول خیلی اذیت کننده بود.

:"دوست ندارم تلفن رو روم قطع کنی بیبی."

بدون اینکه برگرده لبخند پرحرصی زد.اینم از این.دیگه روزه مزخرفش،مزخرف تر شد.

با لبخند مصنوعی که روی لباش بود  به تهیونگ نگاه کرد که مثله عادت همیشگیش به چهارچوبه در تکیه داده.

نگاهشو به نوشیدنی انرژی زایی که داشت ازش جرعه جرعه جلوش مینوشید، داد.
لباشو لیسید و گفت:"چوی که به من گفته بود از اینا دیگه ندارن."

به نوشیدنی ایی که چند ماه پیش یه تبلیغ اختصاصی واسش توسط تهیونگ انجام شده بود اشاره کرد.

تهیونگ مایع توی دهنشو قورت دادو به قوطی نگاه کرد.

:"هِممم اره."

جونگکوک واسه باره دهم به لباش زبون زد و نفسشو حبس کرد.

:"باشه باهات میام."

نفسشو رها کردو گفت.

چشمای تهیونگ برقی زدو همونجور که به جونگکوک پشت کرده بود تا وارد راهرو بشه گفت:"پایین منتظرتم."

هوفی کشیدو به رفتن تهیونگ نگاه کرد.
ایندفعه پیرهنی که توی دستش بود رو محکم روی زمین کوبید ولی وقتی یاده این افتاد که همون پیرهن چقدر میتونه گرون باشه برش داشت و به معذرت خواهی کردن ازش افتاد.

.
.

از دور میتونست تهیونگی که توی ماشین لم داده و با عینک افتابی های مشکی ایی که از نظر جونگکوک خیلی زشت بهش میومدن با اهنگ ضبط سر تکون میده رو تشخیص بده.

𝔹𝔸𝔻 𝔾𝕌𝕐Where stories live. Discover now