اینکه یه نفر وارد یه رابطه بشه یا اسمش بیاد، خب مسلما از دور خیلی خوبه و جزئیاتش میتونه باعث شه یه چیزایی رو اون پایین حس کنید.
ولی واسه یه لحظه فکرشو بکنید که همین رابطه ی وسوسه کننده، این هارو با خودش نداشته باشه.جیمین واسه باره دهم به جونگکوک با ابروهاش اشاره داد.
این میتونست مزخرف ترین چیزی باشه که توی عمرش تجربه کرده و قطعا مضحک ترینشون.
بکهیون که سعی داشت هرجور شده دوست عزیزشو نجات بده از اونطرف نمیتونست خندشو کنترل کنه.
و جیمین اینو میدونست که کمک خواستن از دوسته بی عرضش کاملا بی فایدس.
جونگکوک به جوکای نابود پسر خندید و اگر اون پسر اندازه فندق مغز داشت میفهمید این خنده داره بزور از گلوی جونگکوک درمیاد.
رو به جیمین برگشت و گفت:"نظرت راجب یوسانگ چیه؟"
جیمین لبخنده کجه کوله ایی زد و دوباره به بکهیون سیخونکی زد.
:"چیمیتونم بگم...هیونگ؟"
و جونگکوک خوب فهمید اون هیونگ اخر جملش ینی چیزای خوبی بعده این ملاقات پیش نمیاد.
پسری که یوسانگ خطاب شده بود با لبخند به جیمین نگاه کرد و گفت:"توی دانشکده،جونگکوک همیشه از تو تعریف میکرد...خوشحال شدم که با این قصد ملاقاتت کردم."
جیمین نفسشو قطعه قطعه بیرون داد و از بکهیون نیشگونه دیگه ایی گرفت.
:"خوبه...خیلی خوبه."
جونگکوک که تمام تمرکزش سره نگه داشتن لبخندش بود و از طرفه دیگه داشت تماس های پشت سره هم تهیونگ رو رد میکرد،گفت:"یوسانگ واقعا پسره خوبیه..اگر بیشتر باهم اشنا بشید متوجه میشی جیمینی."
جیمین دندوناشو روی هم فشار داد و با چیزیکه به ذهنش رسید لبخند گنده ایی روی لباش نشست.
به جونگکوک که داشت توی گوشیش تند تند چیز تایپ میکرد نگاه کردو گفت:"هیونگ..پس میشه باهاشون تنها باشم؟"
و حتی حالت تهوع میگرفت که بخواد از جملاته غیره رسمی استفاده کنه.
جونگکوک لبخنده درخشانی زد و سرشو به نشونه ی تایید تکون داد.
جیمین از پشت میز کافی شاپ بلند شد و به یوسانگ اشاره کرد که دنبالش بیاد.
یوسانگ با لبخنده بزرگی که روی صورتش بود پشته سرش رفت و متوجه نشد جیمین مشغوله تایپ کردن یه شماره توی گوشیش بود.
جونگکوک که دید جیمین و دوسته دانشگاهیش بیرون رفتن به بکهیون که داشت ظرفه سوم بستنی توت فرنگیشو میخورد اشاره کرد که میره جوابه گوشیش رو بده.
تهیونگ فکر کرده بود بابا یا شوهرشه که روزی صد دفعه بهش زنگ میزد؟
اصلن چرا باید بیکار باشه؟
اون سه ماهه مرخصیشو نمیشه سوزوند؟
YOU ARE READING
𝔹𝔸𝔻 𝔾𝕌𝕐
Fanfictionجئون جونگکوک استایلیسته آیدل معروف و خوشتیپی به اسم کیم تهیونگه...چی میشه که کم کم بین این دوتا به اصطلاح فقط*همکار*یسری اتفاقات بیوفته؟ :"همیشه تو به سلیقه ی خودت بدنمو نقاشی میکنی." :"این دفعه من میخوام با لبام بدنه تورو نقاشی کنم." ژانر=فان،اسمات...