کاور این پارت خیلی سسکی نیست ؟
دید هری ::
امروز لیام از من و سوفی خواست که بریم دفترش و تاکید کرد که باهم باید بریم پس به سوفیا زنگ زدم و نزدیک خونشون قرار گذاشتیم
دفتر لیام
لیام : بچها من باغو برای مراسم رزرو کردم غذا ها و دسر ها و هرچیز دیگه ای ک به فکرم میرسید و ترتیبشونو دادم
شما میتونید مهموناتونو دعوت کنین هر کسیو ک دوست دارین اما من خودم صاحبان بعضی کمپانی هایی ک با کمپانی شما در رقابتن رو دعوت کردم همچنین شما هم باید ب بهترین حالت ممکن ظاهر بشین و در چهرتون خبری از اجبار نباید باشه راستی دیگه باهم نرفتین بیرون؟ اصلا باهم کنار اومدین یا نه ؟ چرا انقدر ساکتین او البته شاید چون من خیلی حرف میزنمهر دو غرق سکوت زل زده بودیم به صورت لیام حتی پلکم نمیزدیم
لیام ک معلوم بود بدجور کلافه شده نفس عمیقی کشیدو و کراواتشو یکم شل کرد و گفت : یادتونه ک گفته بودم هیچ کس نباید بفهمه بنابراین همه چیز باید خیلی طبیعی باشه خبر وصیت نامه ها نباید به هیچ وجه ب بیرون درز پیدا کنه خودتون ک در جریان موقعت حساس این شرکت هستین؟؟
و بعد گفت : امروز زنگ بزنین مهموناتونو دعوت کنین همچنین برای اینکه همه چیز عالی باشه بد نیست یه قرار حضوری با ساقدوشاتون داشته باشین
_ من : چی؟ ساقدوش
لیام : اره الان وقت اینو ندارم جواب سوالای چرتتو بدم هری حالام زود پاشین برین زود کلی کار دارم راستی من ب سلیقه خودم طبق سایز هایی ک فرستادین لباساتونو سفارش دادم
اومدم یه چی بهش بگم ک ..
لیام : او هری نیازی ب تشکر نیست حالام پاشین برین دیگه زود
قول میدم بعدا با یه مشت تو صورتش از خجالتش درام
سوفی ک تا اون لحظه ساکت بود : باشه پس من میرم یه قراری با دوستام میزارم و راجب ساقدوش شدنشون صحبت میکنم
لیام : او نه نه باید باهم برین ببینین من این اختیارو دارم که درصورتی ک همکاری نکنین شما رو از رسیدن به اموالتون محروم کنم
- بیین لیام منو تو حتما باید باهم یه صحبتی داشته باشیم خب؟
لیام : باشه فردا صبح تو شرکت ( شرکت خودشون ۵ تا )
_ اره حتما
خدافظی کردیم و اومدیم بیرون
همینکه تو ماشین نشستیم ، سوفیا گوشیشو برداشت و شروع ب ویس گرفتن کرد
دید سوفیا ::
گوشیمو برداشتم و واسه کامیلا ویس گرفتم : سلام کامیلا دوست داری ساقدوشم شی ؟ اگه اره ، ساعت ۵ قرارمون کافه Jelly Goo
YOU ARE READING
The man ( harry styles )
Fanfictionشراکت سوفیا لاج و هری استایلز در کمپانیی معروف در لندن کمپانی ک صاحبان ان پدرهای اونها بوده و حالا ... و اما شرط عجیبی ک بدای فرزندانشان گذاشتند تا در صورت عمل ب آن ارث میبرند ک این شرط باعث ایجاد ارتباط هری و سوفی میشود روشنا