دید هری :
ای بابا این خونه عجب خرابه ایه طرف اومد سیستم گرمایشی اتاق سوفیا رو درست کنه گفت ک چند روز طول میکشه تا قطعشو تهیه کنه
الانم اومدم تو اتاقم دیدم واسه منم خراب شده الان اتاق مشترکمون و اتاق مهمان و سالن و اتاق مطالعه و سالن ورزش سالمن خدارو شکر گزینه های زیادی پیش رومه
ترجیح میدم نرم پیش سوفیا حداقل تا اون وقتی ک با افکارم کنار بیام
خب کاناپه جلو تی وی هم بد نیست میرم اونجا ب شومینه هم نزدیکه
فردا صبح ::
دید سوفیا
تازه از خواب بیدار شده بودم
اومدم پایین دیدم پتو و بالش هری رو کاناپستگفت ک ب ماریا گفته ک نیاد چند وقت . شاید میخاد منو ازینی ک هستم تنها تر کنه
سمت اشپزخونه رو نگاه کردم دیدم هری داره صبحانه رو آماده میکنه
- صبح بخیر
در حالی ک داشت کار میکرد زیر چشمی نگام کرد و
+ بیا کمک کن اینا رو ببریم رو میز بچینیم الانست ک خواهرم بیاد
- چقدر زود
+ ببین خط قرمزم خواهرمه اومد اینجا نباید اب تو دلش تکون بخوره پس سعی کن دنبال دعوا نباشی
- کی ب کی میگه من کی دنبال دعوا بودم این تویی ک یه روز مهربونی یروز دنبال دعوایی
+ مواظب حرف زدنت باش من هنوز همون هریم میدونی ک
در حالی ک داشتم فنجونار میزاشتم رو میز
- گوشیمو پس نمیدی ؟
+ نه چطور ؟
- حداقل تلفن خونه رو وصل کن
+ میگم دنبال دعوایی میگی نه
صدای زنگ اومد هری رفت سمت حیاط استقبال خواهرش
- جما میدونه ک همه چیز سوریه؟
+ اره یه نسخه از وصیت نامه دست اونه
بعد از چند دقیقه اومدن تو خونه من رفتم جلو و دستمو دراز کردم و باهاش دست دادم
$ سلام سوفیا چطوری عزیزم؟
- سلام خوبم خوش اومدی
$ به به چ صبحانه ای شک ندارم هری تدارک دیده میدونه عاشق وعده صبحانم
- چ خوب منم صبحا ب امید صبحانه از خواب بیدار میشم
$ الان منظورت این بود ک اینو برا من تدارک ندیده ب خاطر تو بوده؟
شت این چرا قاطی کرد؟ خانوادگی اعصاب ندارن
- ن قصد جسارت نداشتم
YOU ARE READING
The man ( harry styles )
Fanfictionشراکت سوفیا لاج و هری استایلز در کمپانیی معروف در لندن کمپانی ک صاحبان ان پدرهای اونها بوده و حالا ... و اما شرط عجیبی ک بدای فرزندانشان گذاشتند تا در صورت عمل ب آن ارث میبرند ک این شرط باعث ایجاد ارتباط هری و سوفی میشود روشنا