part 18

157 28 114
                                    

دید سوفیا::
ساعت ۷ صبح"

با نوری ک از در بالکن اتاقم خورد ب چشمم بیدار شدم عاشق صبحای زودم حال خوبی بهم میده

تصمیم گرفتم امروزمو تو آرامش محض سپری کنم ( ب نظرتون با هری میشه ؟!😂)

از پله ها اومدم پایین

خدمتکار : سلام خانم صبحتون بخیر چقدر رود پا شدین شرمنده صبحانه هنوز حاضر نیست ولی سریع آمادش میکنم

+ ب من نگو خانم باشه ؟ اسم من سوفیاست پس بهم بگو سوفیا . امروزم خودم صبحانمو حاضر میکنم یعنی تو فقط واسه آقا رو حاضر کن راستی اسمت چی بود ؟

-ماریا

+ داشتم میگفتم ماریا من صبحای زود بیدار میشم خیلی حال خوبی دارم امروزم دوست دارم با همین حال خوبی ک دارم واسه خودم صبحانه درست کنم ( تو دلش : مجبورم یکم ب خودم تلقین کنم .. همینکه دیشبو پیشش نخابیدم پس میتونه دلیل حال الانم باشه )

- خانم ااا ببخشید سوفیا شاید عصبانی شی ولی میشه بپرسم چرا دیشب پیش اقا نخابیدی یا اصلا چرا الان واینمیستی باهم صبحانه بخورین ؟

+ ببین ماریا داستان ما دوتا یکم با بقیه فرق میکنه دلم نمیخاد راجبش حرف بزنم باشه ؟

- قصد فضولی نداشتم ببخشید

+ مهم نیست

رفتم توی حیاط پشتی خونه ک درواقع یه باغ خیلی بزرگ بود

یک عالمه درخت و چمن عجب جای خفنی تا وقتی ک قهوم آماده شه یکم اونجا گشتم انتهای شرقی باغ یه  جای خیلی پیدا کردم یه آلاچیق کنار یک جوی آب تمیز و یک عالمه فضای چمنی

عاشق این جور جاهام خیلی باحاله

سریع رفتم توی امارت دوتا نون تست کردم و روشون شکلات ریختم قهومم ریختم تو فنجونم و رفتم ب اونجای دنجی ک پیدا کرده بودم

ب موسیقی پرنده ها و صدای آب گوش میکردم و حسابی حال میکردم

دید هری ::

ساعت ۸

با صدای الارم گوشیم از خاب پاشدم

- وای دیرم شد وای وای او ببین هری اروم باش اروم وااای ن هولم هول ( هَوَل نخونید لطفا😐)

دو دقیقه نشستم رو تخت حالت تهوع بهم دست داده استرس میگیرم اینطوری میشم

امروز روز قرارداد با یکی از گروهای موسیقیه ک لویی پیشنهاد همکاریشو بیان کرد و برای عقد قرارداد هر ۵ تا شریک باید باشیم

یادم باشه در اولین وقت ب یکیشون وکالت بدم ک اگه نتونستم برم همه چی نمونه رو هوا

یه دوش سریع گرفتم

اصلا نمیدونم ساعت ۹ میرسم یا ن اهه چقدر دارم با خودم زر میزنم خفه شو دیگه

لباسامو پوشیدم پله هارو دوتا یکی مثل اسب دویدم پایین

The man ( harry styles )Where stories live. Discover now