موش آزمایشگاهی

131 64 1
                                    

پارت نوزدهم

-سونبه! میشه حرفت رو تکرار کنی؟

دکتر وو چشم هاش رو تو حدقه چرخوند و سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه و برای بار هزارم جواب سهون رو بده:

-گفتم یه راهی برای درمانش پیدا کردم، دکتر اوه.

سهون دستی توی موهاش برد و پوفی کرد. مطمئن بود یا اشتباه شنیده یا اشتباه فهمیده، چون همچین چیزی غیرممکن بود!

-میشه بگی برای درمان چه کسی یه راهی پیدا کردی؟

وو ییفان واقعا دلش میخواست اول سر سهون و بعد سر خودش رو محکم بکوبه تو دیوار. این چه مدلش بود دیگه؟ اخیراً خیلی واکنش های بچگانه از دکتر اوه سر سنگین میدید و این واقعا براش عجیب بود!

-چرا نمیخوای باور کنی پسرم؟ دارم میگم که، یه راهی برای درمان لوهان پیدا کردم!

- منظورت چیه؟ مگه لوهان هموفیلی نداره؟!

-دقیقا چیزیه که دارم میگم! هموفیلی تا الآن درمانی نداشته ولی اخیراً یه راهی پیدا کردن!

سهون نفسش رو فوت کرد و چشم هاش رو بست. با آرامش در حالی که مطمئن بود دکتر وو فقط توهم زده یا اشتباه میکنه ازش خواست که براش توضیح بده:

-میتونی با دلیل و منطق این روش جدید عجیب رو برام توضیح بدی؟

ییفان که بالاخره تونسته بود سهون رو قانع کنه، با خوشحالی و احساس موفقیت صفحه لپ تاپش رو باز کرد و بعد از چند ثانیه، اون رو جلوی صورت سهون گرفت. یک مقاله ی پزشکی، نوشته ی یکی از معتبرترین استادهای دانشگاه اون دوره بود. سهون اخم کرد:

-چطور همچین کسی تونسته همچین خُزَعبَلاتی بنویسه؟ مطمئنی فرضیه نیست؟ ثابت شده؟ مردم که علاف تو نیستن پسر...

کاسه ی صبر ییفان داشت به معنای واقعی کلمه لبریز میشد. به جرئت میتونست بگه توی اون لحظه قابلیت انجام هر نوع شکنجه ای روی سهون داره. با حرص یکی محکم زد پس کله ی سهون و بلند تر از بقیه ی شرایط داد زد:

- خب احمق به حرف من گوش بده بعد زر بزن دیگه! باور کن یکم دیگه حرصم بدی میگیرم بهت تجاوز میکنم!

سهون چند ثانیه ساکت موند و بعد ناخودآگاه نگاهش رفت سمت پایین تنه دکتر وو، دوباره سریع نگاهش رو گرفت و با ترس به صفحه لپ تاپ خیره شد:

-بگو میشنوم سونبه!

ییفان پشت چشمی برای سهون نازک کرد و برای حفظ آرامشش، نفس عمیقی کشید. وقتی دید سهون سراپا گوش شده، به حرف‌هاش ادامه داد:

-خب داشتم میگفتم. این مقاله ای که میبینی نتیجه حدود دو سال تحقیق و پژوهشیه که توسط کلی آدم توی یه آزمایشگاه با کلی تجهیزات صورت گرفته، با پیوند زدن کبد یه موش سالم به بدن یه موشی که مبتلا به هموفیلی بوده تونستن کاری کنن که دیگه هموفیلی نداشته باشه! پس دلیلی نمیبینم که...

꧁𝑊𝑒𝑡 𝑃𝑎𝑣𝑒𝑚𝑒𝑛𝑡𝑠☔︎ [𝐶𝑂𝑀𝑃𝐿𝐸𝑇𝐸𝐷✔︎]꧂Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt