سی دی رو تو ویدیو پلیر گذاشتم و رو مبل کنار جین نشستم
-واو نامجونااا این خیلی هیجان انگیزه!
سرمو چرخوندم و به صورت غرق در خوشحالیش خیره شدم
عین بچه ها با چشمای ذوق زده در حالی که محکم پاهاشو در آغوش گرفته بود به اون صفحه جادویی نگاه میکرد
لبخندی رو لبام نشست
دستمو دور گردنش انداختم و بیشتر از قبل به خودم نزدیکش کردم
+خوشحالم که دوستش داری...
نزدیک چهار ساعت میشد که پای فیلم بودیم
احساس میکردم اگه از جام یه سانت جوم بخورم قطع به یقین با شکستگی کمر مواجه میشم!
کش و قوسی به خودم دادم تا از اون وضعیت نجات پیدا کنم
+جین دیگه به نظرت بس نیست؟
زیر لب گفتم و به امید اینکه حرفو تایید کنه نگاش کردم
-چیی؟! بس؟ مونی داری باهام شوخی میکنی؟ تازه دومین دوره!!
لحن متعجبش باعث شد یه لحظه به خودم شک کنم
یعنی دو دور پشت سرهم واسه یه فیلم کمه؟
نفسمو آه مانند بیرون فرستادم و تو جام فرو رفتم
-خسته شدی؟
سرمو چرخوندم و تمام توانمو به کار بردم تا شکشو برطرف کنم
+نه نه اصلا...
-چرا... تو خوابت میاد مگه نه؟
لحن دلخورش با اون لبای آویزون باعث شد تک خنده ای بکنم و آغازگر بوسه سطحی باشم
-یااا کیم نامجون کی بهت اجازه داد همچین کاری کنییی؟؟!
در حالی که از خجالت صورتشو پشت دستاش پنهان کرده بود غر زد
دست به سینه نشستم و با حالت حق به جانبی گفتم
+اجازه؟ یادم نمیاد که جایی گفته باشن برای بوسیدن عشقت باید اجازه بگیری!
از لای انگشتاش نگاهی بهم انداخت و بیشتر از قبل قرمز شد
-خیلی پررو ایی!
گفت و مشت آرومی رو نثار بازوم کرد
پوزخندی زدم
+باعث افتخاره...
با حرص نگام کرد و چیزی نگفت و به سمت کنترل خیز برداشت
+چی کار میکنی؟
-هیچی میخوام خاموشش کنم
از تعجب یه تای ابروم بالا پرید
+اونوقت چرا؟
-خب چون تو خسته شدی
با ناراحتی گفت
وقتی اینطوری قیافش رو غمگین میدیدم حس میکردم یکی قلبمو گرفته تو دستش و داره فشارش میده
+نه خیرم هیچم اینطور نیست!
سرشو چرخوند و بهم نگاه کرد
-خوابت نمیاد یعنی؟
+نه نه اتفاقا خیلییی هم فیلم باحالیه ...
-پس چرا اونموقع گفتی بس کنیم؟
+گفتم شاید خوابت بیاد و خسته شده باشی اما نمیخوای بگی
لب پایینشو جلو داد و با دلخوری گفت
-من نمیتونم بخوابم...
از حرفی که زد قیافم تو هم رفت
اما بلافاصله لبخند ساختگی رو به نمایش گذاشتم
+خب مهم نیست فیلم به این خوبی! تا صبح پیش هم میبینیمش درضمن من تعریفشو زیاد شنیده بودم
تازه الان میفهمم چرا همه انقدر خوششون اومده بوده
YOU ARE READING
♪...𝐍𝐨 𝐌𝐨𝐫𝐞 𝐁𝐓𝐒...♪
Fanfiction{𝘊𝘰𝘮𝘱𝘭𝘦𝘵𝘦𝘥} -بقیه کجان؟ +نمیدونم خبر ندارم -یعنی چی؟ +از بعد اون روز دیگه ندیدمشون -اون روز؟ کدوم روز؟ +فردای خاکسپاری تو... ❁Couple: Namjin❁ ❁Side Couple:Vkook❁ ❁Genre: Romance,Slice of life,Drama❁ ⟭⟬1 in #Jin ⟭⟬ ⟭⟬2 in #Namjin⟭⟬ ⟭⟬1 in #ج...
