اگه تازه شروع به خوندن میکنید ووت بدید کامنت هاهم جواب داده میشه*-*
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●امروز یکی از بدترین روز هایه زندگیمه همین طور بی تفاوت جلو اینه نشستم و ارایشگر
داره موهامو حالت میدههمیشه وقتی به ازدواج فکر میکردم چیزای خوب میومد تو ذهنم
حتی شاید ازدواج با اون تو ساحل با تمامه دوستا و خانوادمون
بدش باهم میرفتیم ماه عسل با کشتی یا هواپیما حتی شاید با ماشین تو جاده های پر پیچ و خم
(فلش بک)
_زین اگه یه روز ازدواج کنیم دوست داری مکانش کجا باشه؟+نمیدونم ساحل یا شایدم یه تالار مجلل تدی بر اگه میخوای بهم پشنهاد بدی باید رمانتیک تر باشی
_یعنی واقعا دوست داری یه روز ازدواج کنیم و بچه دار بشیم؟
+اره لیوم چرا که نه ولی بچه رو مطمعا نیستم من خیلی حوصلشو ندارم
_ولی من دوست دارم بچه داشته باشم و میخوام تو پدر اونا باشی
لبخند زد و ارومو کوتاه لبمو بوسید
(پایان فلش بک)
اره امروز روزه عروسیمه ولی نه با زین نه باکسی که حتی الان هم حاضرم جونمو براش
بدممنو اون چند وقتی میشه که جدا شدیم
برای من مثله چند قرن گذشته صبحا تو تختم بجای اون یکی دیگست
کسی که من نمیشناسم اون بویه زین رو نمیده
ولی اون قراره تا چند ساعته اینده زنم بشه و باهام ازدواج کنه
من شغلمو دوست دارم و میدونم که تو سبک خودم خواننده موفقیم ولی از دراما متنفرم
از پاپارازی ها بدم میاد و حالا منیجمنتم منو مجبور کرده تا با دوست دختر فیکم ازدواج کنم
چون اون فکر میکنه این برای البومم که تو راهه خوبه اون بهم میگه با اون دختر مهربون باشم ولی من نمیتونم
اره میدونم مایا منو دوست داره اون خوشگله و بدن خوبی داره و تو مدلینگ واقعا مدله خوبیه
هرچند که به پایه زین نمیرسه من اون چشمایه عسلی رو میخوام
اون پوسته برنزه اسیایی اره من زین رو میخوام
اما اون دیگه منو نمیخواد
حتی وقتی از پیشش رفتم یک کلمه هم نگفت که بمونم
حتی دنبالم نیومد نه اون منو درک نکرد
زندگیه اون تو مواد و پسرودخترایه جور وا جور خالصه شده
+++++++++++++++
ول ول اینم از پارت اول خب فکر کنم فهمیده باشید این پارت از زبون کی بود
خب نظرتون چیه؟
دلتون واسه لیام سوخت؟
ولی لطفا زینو فحش ندید بچه رو
YOU ARE READING
Fuck it' i love you [Z.M]
Fanfiction||complete|| "میتوان قطب را جهنم کرد پای دل از در میان باشد" همه چی از روز عروسی لیام شروع شد عروسی که فقط جسمن توی اون حضور داشت چون قلبو روحشو یه پسره اسیایی دزدیده بود