15.تب

349 81 39
                                    

یک هفته گذشت لیام هیچ خبری از زین نداشت

بهش تکست داده بود اما اون جوابی نداده
بود

تو این چندروز بیرون دیده نشده بود

لیام هم اینقدر درگیره کار بود که وقت نکرده بود بره دمه خونش یا بهش زنگ بزنه

همش به این فکر میکرد شاید زین برای توییته اون شب از لیام ناراحته

این عذابش میداد لیام تو خونه راه میرفت به این فکر میکرد که باید
به زین چی بگه که گوشیش زنگ خورد

_الو زین خودتی؟ تو خوبی من نگرانت شده بودم چرا جواب تکست هامو نمیدادی؟

+لی...لیام...من...دارم..می..میرم..لطفا بیا اینجا

صدای زین میلرزید و خیلی اروم و خش دار بود

_باشه زین باشه اروم باش من الان میام اونجا

لیام به سرعت سوار ماشین شد و رفت خونه زین

سعی کرد سریع بره تو تا کسی متوجش
نشه

زین رو دید که رو کاناپه خوابیده و داره به خودش میپیچه

_فاک زین تو چت شده چرا اینقدر عرق کردی؟

+همش..بخ..بخاطره اون اعتیاد...دیکی به کوکائینه

_چرا زودتر بهم زنگ نزدی تو داری از درد به خودت میپیچی قرصاتو خوردی؟

زین سرشو تکون داد و اومد حرف بزنه ولی دوباره از درد دستشو گذاشت رو صورتش

_باشه باشه نمیخواد چیزی بگی اروم باش بلند شو بلند شو بریم حموم تو تب داری

لیام زین رو بلند کرد و کاملا متوجه کم شدنه وزنش شد

زین چشماشو بسته بود و میلرزید

بردتش سمته حمام و گذاشتش تو وان و اب رو باز کرد اروم لباس های زین رو دراورد

+بدنم لیام...بدنم درد میکنه
زین ناله کرد

_باشه زینی تکیه بده به وان باشه الان بهترش میکنم

لیام لبه وان نشست و اروم زین رو ماساژ داد

_الان بهتره سوییتی؟

+دستام لیام دستام

لیام دستایه زین رو تو دستش گرفت همون دستایی که انگار برای هم ساخته شده بودن اون دستا یخ بود

لیام دستاش رو به لباش نزدیک کرد و روی اونا بوسه زد

اروم ماساژشون داد اروم بدنه زین رو شست و بلندش کرد باکسر و یه تیشرت تنش کرد و
بردتش رو تخت

_زین سعی کن بخوابی باشه بدنت بهش نیاز داره چیزی شد بهم بگو من پایینم

+میشه اینجا بمونی؟

Fuck it' i love you [Z.M]Where stories live. Discover now