-خب خب امروز یه مهمون داریم که شما خیلی مشتاق بودید ببینیدش برای همین تو برنامه زندمون اوردیمش
خب خب خانوم ها و اقایون زین مالیک
جیغ و سوت همه فضا رو پر کرد
+سلام ممنونم که منو دعوت کردید
- زین همه دوست دارن بدونن جدیدا چرا کم کار شدی؟
+خب اگه بخوام صادق باشم من درگیره اعتیاد شده بودم اما خب تونستم ترک کنم
- اوه این خیلی بده زین پس حتما دورانه سختی رو داشتی
+اره واقعا بد بود اما از پسش بر اومدم و یه حامی هم داشتم که تو این راه کمکم کرد
-خب زین پس ما تورو تو فشن شو ورساچه میبینیم؟ اون نزدیکه
+اره من جزو مدل ها هستم و خب قول میدم بترکونم منظره فتوشات ها هم باشید
-خب زین یه سری شایعه راجبت هست که اونا میگن تو گی یا بایسکشوالی اینا درسته؟
+خب این اولین باره که میخوام اینو بگم اما اره من نمیدونم اسمشو میخواید چی بزارید اما من یه بدن عضله ای با یه باکسر رو تو تختم ترجیح میدم تا بدنه ظریفه زنونه
- وااااو خانوم ها و اقایان زین مالیک اعتراف کرد اینو کام اوت در نظر بگیریم؟
+نمیدونم مرد هرجور خودت میخوای برداشت کن
- این خیلی جذاب و سنگین بود فکر کنم بهتر باشه بریم یه اگهی ببینیم و ادامه بدیم
لیام صدای تلویزیون رو کم کرد و همزمان گوشیش زنگ خورد
_الو جانم؟
+دیدی دیدی لیام من بلاخره اونو گفتم من اعتراف کردم
_اره عزیزم من همشو دیدم الان نباید اماده باشی بری رو انتن شما؟
+تو که از من ناراحت نشدی این برات بد نمیشه؟
_نه عزیزم معلومه که نه بهت افتخار میکنم تو عالی بود شب بیا پیشم باشه
+میبینمت لیوووم
لیام تلفن رو قطع کرد و مشغوله امضا کردن کاغذ های جلوش شد اره اون به مدیر برنامه
هاش گفته بود که میخواد رابطش با مایا رو تموم کنه وگرنه کلا از خوانندگی میاد بیروناوناهم قبول کردن تا همچی تموم بشه
و با یه طلاقه فیک لیام دوباره تنها بشه
خب اره لیام نمیخواست در اینده همه فکر کنن داشته با زین با مایا خیانت میکرده
الانم اون طبقه معمول شروع کرد چرتو پرت گفتن راجب به من و با یه چمدون رفت
خب چه بهتر میتونم امشب با زین باشم
مصاحبه زین تموم شد و اومد پیشم خدایا اون واقعا هر روز جذاب تر میشه
YOU ARE READING
Fuck it' i love you [Z.M]
Fanfiction||complete|| "میتوان قطب را جهنم کرد پای دل از در میان باشد" همه چی از روز عروسی لیام شروع شد عروسی که فقط جسمن توی اون حضور داشت چون قلبو روحشو یه پسره اسیایی دزدیده بود