Sechszehn

54 24 7
                                    

بعد تموم شدن کنسرت، من هنوز هیجان‌زده تو پیاده‌رو بالا و پایین می‌پریدم، می‌خندیم و با ذوق برای بار صدم چیزهایی که خودش هم دیده و شنیده بود رو تعریف می‌کردم.
تا یک ساعت بعدی که به‌خودم بیام هیچی به روم نمی‌آورد و فقط همراهیم می‌کرد تا این‌که خودم گفتم_ ما داریم کجا می‌ریم؟

شونه بالا انداخت_ نمی‌دونم تو داری منو می‌بری

خجالت زده نزدیک خیابون رفتم_ الان تاکسی می‌گیرم

بازوم رو گرفت_ میشه همین‌جوری بی مقصد راه بریم؟

_ آره، من انقدر انرژی دارم که تا طلوع خورشید حاضرم پیاده‌روی کنم

جوری که انگار پیشنهادی دادم، فکر کرد و گفت_دیدن طلوع خورشید با تو؟ فکر خوبیه.

بی‌خیالِ خواب و امتحان‌های پایان ترم که نزدیک بود، دستشو گرفتم و برای پیاده‌روی بی مقصدمون، مقصدی انتخاب کردم.

بعد یه‌خورده راه رفتن کنار رود هاول روی نیمکت نشستیم و اولین پرتوهای خورشید رو روی دست‌ها و صورتمون پذیرا شدیم.

زمان کنار ته‌هیون خیلی سریع‌تر می‌گذشت.

بخاطر نور خورشید که توی چشمم می‌افتاد ناخودآگاه اخم کردم.
دستشو بالای صورتم نگه داشت، همون‌جور که به چشم‌هام نگاه می‌کرد گفت_ چشم‌ها عضو مهمی هستند اونا ارتباط مستقیمی با قلب دارن و همه چیز رو لو میدن، بعضی از نگاه‌ها ترسناکه اما بعضی‌هاشون خوبه، بهت دل گرمی میده‌‌.

دستشو گرفتم و پایین آوردم_ به‌نظر من دست‌ها خیلی مهم و مرموزن، چشم‌ها نشون دهنده افکار و روحه اما دست‌ها انحصارا در خدمت صاحبشونن
اونا می‌تونن هم بهت لذت بدن هم عذاب، می‌تونن هم نوازشت کنن هم کبودی روی تنت ایجاد کنن، من نمی‌دونم باید دست‌ها رو بپرستم یا ازشون بترسم.

با دست آزادش سرمو بالا آورد تا نگاهش کنم_ به چشم‌ها نگاه کن اگر حس بدی بهت منتقل نکردن می‌تونی مطمئن بشی دست‌هاشم اگر نوازشت نکنن حداقل آزارتم نمیدن

سرمو به بازوش تکیه دادم و نگاهمو ازش گرفتم تا به درخشندگی امواج ملایم رود هاول نگاه کنم اما دستمو از نوازشش محروم نکردم.

سرمو به بازوش تکیه دادم و نگاهمو ازش گرفتم تا به درخشندگی امواج ملایم رود هاول نگاه کنم اما دستمو از نوازشش محروم نکردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
AnarWhere stories live. Discover now