Dreizehn

48 27 3
                                    

تو فرودگاه منتظرش ایستاده بودم، به محض دیدنش که با لبخند دندون‌نما برام دست تکون می‌ده دست‌هام یخ زد و پاهام لرزید، بی‌حرکت به اون که به سمتم می‌اومد خیره شدم، ته‌هیون بلافاصله بعد از رسیدن بهم، بغلم کرد و من تو خروجی F فرودگاه برلین وقتی که تو آغوشش بودم فهمیدم اون جوونه‌ای که اول تو گوشیم سیوش کردم بعدش کم کم تو عواطفم سبز شد؛ حالا بزرگ شده!
دیگه نمی‌تونستم بگم احساسی داره شکل می‌گیره یا بگم همه چیز هنوز نوپا و تازه است چون اون جوونه کامل ریشه داده تو عمق وجودم و من تا وقتی که از هم دور بودیم متوجهش نشده بودم.

قبل این‌که منم بغلش کنم ازم جدا شد و گفت_ فکر نمی‌کردم این‌قدر دلم برات تنگ شده باشه

ناخودآگاه دستم سمت موهام رفت و اونا رو پشت گوشم انداختم_ منم همین‌طور

با همون لبخند خرگوشیش گفت_ خیلی ممنونم که اون روز پیشنهاد برلین گردی بهم دادی

انگشت اشاره‌ام رو سمتش گرفتم_ یادت نره تو هم قراره برام تور سئول گردی بذاری

_ تو بیا من کل کُره رو بهت نشون می‌دم

خندیدم و گفتم_ چمدونی نداری؟

به کوله پشتیِ مشکیش که پشتش بود اشاره کرد_ فقط همینه آخه صبحِ پس‌فردا برمی‌گردم

شوکه و غمگین از حضور کوتاه مدتش آروم غر زدم_ چرا اینقدر کم؟ الان که شبه یعنی فقط فردا رو هستی؟ دیگه چرا اومدی فقط خستگی سفر برات می‌مونه

دستمو گرفت و از پله برقی پایین رفتیم_ همین دو روز هم نمی‌ذاشتن بیام

سعی کردم درکش کنم_ تازه مجوز گالری رو گرفتی باید می‌موندی کاراشو انجام می‌دادی

_اگه می‌موندم به همین زودی‌ها نمی‌تونستم بیام، باید  تا اختتامیه گالری صبر می‌کردم

سوالی که ذهنمو مشغول کرده بود رو پرسیدم_ چرا برای خودت یک‌جای ثابتی رو نمی‌خری یا اجاره نمی‌کنی؟

_چون بعدش مجبورم همیشه عکس بگیرم یا نقاشی کنم اما الان من هر وقت سوژه خوبی دیدم عکس می‌گیرم، هر وقت چیزی به ذهنم اومد نقاشی می‌کشم شده گاهی تا چند ماه هیچ عکسی نگیرم یا نقاشی نکشم

از فرودگاه بیرون اومدیم و اون حرفشو قطع کرد_ انقدر دلم میخواست زودتر ببینمت که حواسم نبود تو دردسر نندازمت

متعجب پرسیدم_ چه دردسری؟

_تو خودت امروز از مسافرت برگشتی و حالا برای استقبالم اومدی فرودگاه

_سخت نگیر خودمم دوست داشتم زودتر ببینمت

سمت تاکسی‌ها رفتیم و پرسیدم_ هتل رزرو کردی؟
سرشو به معنی آره تکون داد، بدون توجه به اخطار مغزم گفتم_ چرا نمیای خونه من؟

_ اون‌جوری بیشتر اذیتت می‌کنم

_ تو هیچ دردسر و اذیتی برام نداری، من وقت گذروندن با تو رو دوست دارم در ضمن از این بهتره که من بیام هتل دنبالت یا تو بیای دم خونه‌ام

شونه بالا انداخت_ می‌تونیم ساعت مشخصی همون‌جایی که می‌خوایم بریم قرار بذاریم

ناباور بهش نگاه کردم الآن من بهش اعتراف کردم دوست دارم کنارش باشم و اون دست به سرم کرد؟!!
ناخودآگاه بهش اخم کردم که دوباره خندید و موهامو بهم ریخت_ خیلی خب قهر نکن هتلو کنسل می‌کنم

موهامو مرتب کردم و غر زدم_ مگه من بچه‌ام؟

_جفتمون خسته‌ایم بیا بریم خونه‌ات البته قبلش هم چیزی بخوریم من گشنمه.








اَنار رنکینگ اول تینفیکشن شده🥺 ممنون بابت حضورتون💚🌻

AnarDonde viven las historias. Descúbrelo ahora