Part ELEVEN

3.5K 336 306
                                    

اینارووو^^☝️
بگین کدوم تامه کدوم زینی کدوم هری کعععلکا

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

لیام همونطور که زین بغلش بود سمت در رفت و بعد باز کردنش چهره ی هری با لبخندش که چال خوشگلشو معلوم می‌کرد رو دید و از جلوی در کنار رفت و بعد اینکه لویی برای آخرین بار سفارششاو به هری کرد سوار ماشینش شد و هری اومد داخل.

لیام زینو پایین گذاشت و به زین گفت که خرابکاری نکنن و رفت تو اتاقش سره کاراش... هری چند مین با لبه ی لباسش ور رفت و سرش پایین بود که زین محکم بغلش کرد.

ز- ببشید هری بابت اون روز... ناناحت نشو... بخدا تمام وسایلمو امروز میدم بهت

هری لبخند شیرینی زد و به زین که از خودش کوتاه تر بود چندسانتی نگاه کرد و موهاشو بهم ریخت

ه- ناراحت نشدم زینی... دوستت کو؟

زین با ذوق دستشو کشید و توی اتاق برد و تام که سره گوشیش بود با باز شدن در سرشو سمت اون دوتا برگردوند و با لبخند از رو تخت زین بلند شد و سمت هری رفت.

ت- سلام... من تامم... دوست زین

ه-  سلام... منم هریم

بعد لبخندی تحویلش داد که تام با دیدنش ذوق کرد و به چال کیوتش زل زد.

زین دست هریو کشید و انداخت رو تخت و خودشم کنارش دراز کشید.

بعد پتورو دور خودش کشید جوری که جاییش معلوم نباشه و بلند شد و سعی کرد ادای روح هارو در بیاره که تام بلند بلند خندید و هریم سعی داشت اون پتورو از رو سرش بندازه که پای زین گیر کرد و افتاد رو هری و تام خندش شدید تر شد.

سمتشون رفت و سعی کرد جداشون کنه... زین دستشو رو شکمش گذاشته بود و به قیافه شلخته ی هری ریز ریز میخندید.

هری غر زد و ریختشو درست کرد و زینو کشید تو بغلش و تو بغلش نشوند و زین اول با تعجب نگاش کرد بعد سرشو تو گردن هری برد و هریم محکم بغلش کرد. 

تام با تعجب نگاشون کرد و خندید
ت- منم جا بدین

گفت و خاست زینو بغل کنه که هری زد رو دستش
ه-بکش کنار زینی خودمه

تام بلند خندید و هری فقط زینو محکمتر بغل کرد و تام سر به نشونه ی تاسف تکون داد با خنده و کنارشون نشست و هریو از کنار بغل کرد.

لو- هری من اوم...
ابروهاشو بالا انداخت و با تعجب به سه تا پسر که همو بغل کرده بودن نگاه کرد و یه نگاه ریزی به تام انداخت و سر تا پاشو از نظر گذروند.

هری با شنیدن صدای ددیش زینو ول کرد و از بغلشون اومد بیرون و از رو تخت اومد پایین ولی قبل اینکه به لویی برسه زین دوعید سمت لویی و محکم بغلش کرد.

لویی خندید و موهاشو بهم ریخت
لو-سلام زینی

ز-دلام
زین با ذوق گفت و سرشو مثل یه بچه گربه به بازو لویی مالید و خنده لویی بیشتر شد

لو- خوبی کیوتی؟
رو به زین گفت و هری اروم بغض کرد و لباشو رو هم فشار داد

زین تند تند سر تکون داد و به لویی نگاه کرد و وقتی لویی گونشو محکم بوسید هری جیغ زد.

لویی با تعجب به هری نگاه کرد و زینو از خودش جدا کرد و سمتش رفت
لو-چیشده کیوتی؟

ه-عه من کیوتیتم؟برو پیش همون زینیت... کیوت تره

تام خندید
ت- ولی تو که طرف زین بودی

هری جیغ زد
ه- ولی داره ددیمو میدزده

لویی بلند خندید و بیبی بویشو بلند کرد و تو بغلش کشید و به چشمای سبزش نگاه کرد و رو پلکشو بوسید.
لو- کیوتی تو که میدونی از همه بیشتر دوست دارم و هیچکی جاتو نمیگیره

ه-قول؟

لو- قول قول

ه- بوشه پس ددی هیچکی نشو

لویی خندید
لو- اخه تا تو هستی ددی کی شم؟

هری با ذوق محکم بغلش کرد و سرشو تو گردنش برد و چشماشو بست.
لویی لبخند زد و برگشت سمت زین و با لبخند گفت
لو- ما بریم؟

زین لبشو داد جلو
ز- عه کوشولو باشین؟

لو- نمیشه پیشی

زین با ناراحتی عروسکرو تختو داد به لویی
ز-بو‌شه این عروسک هری جا نمونه

لویی لپشو کشید
لو- مرسی مهربون... به تو و دوستت خوش بگذره

ز-بازم بیاین خب؟
سرشو کج کرد

لو-باشه لاولی...فعلا

ز-فعلا
زیر لب گفت و رفتنشونو نگاه کرد

برگشت رو تخت پیش تام
ز-تامی جونم؟

تام خندید
ت- جانم {این بچه خیلی مهربونه و به یه شوگر مامی نیاز داره جهت هماهنگی مسیج بدین😌😌}

ز-دوست دارم

تام لبخند زد
ت- منم کوچولو ترین پیشی دنیا

~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~
                  مای تین هارتتتتت😭💔
                           (تام+زین)

نظرتون درباره این پارت کعععلکا؟
نظرتون درباره زویی ؟ زری؟

ووت یادتون نره کعععلکا^^🍭

LOVE, ®🧡

~Daddy's Kitten	✵Z.M✵ Where stories live. Discover now