اینارووو^^☝️
بگین کدوم تامه کدوم زینی کدوم هری کعععلکا~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
لیام همونطور که زین بغلش بود سمت در رفت و بعد باز کردنش چهره ی هری با لبخندش که چال خوشگلشو معلوم میکرد رو دید و از جلوی در کنار رفت و بعد اینکه لویی برای آخرین بار سفارششاو به هری کرد سوار ماشینش شد و هری اومد داخل.
لیام زینو پایین گذاشت و به زین گفت که خرابکاری نکنن و رفت تو اتاقش سره کاراش... هری چند مین با لبه ی لباسش ور رفت و سرش پایین بود که زین محکم بغلش کرد.
ز- ببشید هری بابت اون روز... ناناحت نشو... بخدا تمام وسایلمو امروز میدم بهت
هری لبخند شیرینی زد و به زین که از خودش کوتاه تر بود چندسانتی نگاه کرد و موهاشو بهم ریخت
ه- ناراحت نشدم زینی... دوستت کو؟
زین با ذوق دستشو کشید و توی اتاق برد و تام که سره گوشیش بود با باز شدن در سرشو سمت اون دوتا برگردوند و با لبخند از رو تخت زین بلند شد و سمت هری رفت.
ت- سلام... من تامم... دوست زین
ه- سلام... منم هریم
بعد لبخندی تحویلش داد که تام با دیدنش ذوق کرد و به چال کیوتش زل زد.
زین دست هریو کشید و انداخت رو تخت و خودشم کنارش دراز کشید.
بعد پتورو دور خودش کشید جوری که جاییش معلوم نباشه و بلند شد و سعی کرد ادای روح هارو در بیاره که تام بلند بلند خندید و هریم سعی داشت اون پتورو از رو سرش بندازه که پای زین گیر کرد و افتاد رو هری و تام خندش شدید تر شد.
سمتشون رفت و سعی کرد جداشون کنه... زین دستشو رو شکمش گذاشته بود و به قیافه شلخته ی هری ریز ریز میخندید.
هری غر زد و ریختشو درست کرد و زینو کشید تو بغلش و تو بغلش نشوند و زین اول با تعجب نگاش کرد بعد سرشو تو گردن هری برد و هریم محکم بغلش کرد.
تام با تعجب نگاشون کرد و خندید
ت- منم جا بدینگفت و خاست زینو بغل کنه که هری زد رو دستش
ه-بکش کنار زینی خودمهتام بلند خندید و هری فقط زینو محکمتر بغل کرد و تام سر به نشونه ی تاسف تکون داد با خنده و کنارشون نشست و هریو از کنار بغل کرد.
لو- هری من اوم...
ابروهاشو بالا انداخت و با تعجب به سه تا پسر که همو بغل کرده بودن نگاه کرد و یه نگاه ریزی به تام انداخت و سر تا پاشو از نظر گذروند.هری با شنیدن صدای ددیش زینو ول کرد و از بغلشون اومد بیرون و از رو تخت اومد پایین ولی قبل اینکه به لویی برسه زین دوعید سمت لویی و محکم بغلش کرد.
لویی خندید و موهاشو بهم ریخت
لو-سلام زینیز-دلام
زین با ذوق گفت و سرشو مثل یه بچه گربه به بازو لویی مالید و خنده لویی بیشتر شدلو- خوبی کیوتی؟
رو به زین گفت و هری اروم بغض کرد و لباشو رو هم فشار دادزین تند تند سر تکون داد و به لویی نگاه کرد و وقتی لویی گونشو محکم بوسید هری جیغ زد.
لویی با تعجب به هری نگاه کرد و زینو از خودش جدا کرد و سمتش رفت
لو-چیشده کیوتی؟ه-عه من کیوتیتم؟برو پیش همون زینیت... کیوت تره
تام خندید
ت- ولی تو که طرف زین بودیهری جیغ زد
ه- ولی داره ددیمو میدزدهلویی بلند خندید و بیبی بویشو بلند کرد و تو بغلش کشید و به چشمای سبزش نگاه کرد و رو پلکشو بوسید.
لو- کیوتی تو که میدونی از همه بیشتر دوست دارم و هیچکی جاتو نمیگیرهه-قول؟
لو- قول قول
ه- بوشه پس ددی هیچکی نشو
لویی خندید
لو- اخه تا تو هستی ددی کی شم؟هری با ذوق محکم بغلش کرد و سرشو تو گردنش برد و چشماشو بست.
لویی لبخند زد و برگشت سمت زین و با لبخند گفت
لو- ما بریم؟زین لبشو داد جلو
ز- عه کوشولو باشین؟لو- نمیشه پیشی
زین با ناراحتی عروسکرو تختو داد به لویی
ز-بوشه این عروسک هری جا نمونهلویی لپشو کشید
لو- مرسی مهربون... به تو و دوستت خوش بگذرهز-بازم بیاین خب؟
سرشو کج کردلو-باشه لاولی...فعلا
ز-فعلا
زیر لب گفت و رفتنشونو نگاه کردبرگشت رو تخت پیش تام
ز-تامی جونم؟تام خندید
ت- جانم {این بچه خیلی مهربونه و به یه شوگر مامی نیاز داره جهت هماهنگی مسیج بدین😌😌}ز-دوست دارم
تام لبخند زد
ت- منم کوچولو ترین پیشی دنیا~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~
مای تین هارتتتتت😭💔
(تام+زین)نظرتون درباره این پارت کعععلکا؟
نظرتون درباره زویی ؟ زری؟ووت یادتون نره کعععلکا^^🍭
LOVE, ®🧡