زین با ذوق از قفسش اومد بیرون و پرید تو بغل لیام و لیام خندید و بردتش سمت هال.
گذاشتتش رو کاناپه جلو تی وی و کارتونو پلی کرد و زین با شروع شدن کارتون با ذوق دستاشو بهم مالید و تو جاش تکون خورد.
تی وی(اون ناخداعه😂) : "Are you ready kids?"
زین جوابشو داد و لیام بلند خندید
تی وی "I can't hear you"
زین دوباره جوابشو داد و لیام بیشتر خندید و وقتی تیتراژش شروع شد زین با ذوق آهنگو همراهش خوند و لیامم با لبخندی که از رو لباش نمیرفت صبحانه ی زینو آماده کرد.
رفت تو هال و با دیدن زین که نزدیک نزدیک تی وی نشسته سر به نشونه ی تاسف تکون داد و کورن فلکس و شیری که براش آماده کرده بودو رو دسته کاناپه گذاشت و زینو بغل کرد و آوردتش عقب.
ل- عسلیات درد میگیره بیبی
زین دست و پا زد
ز- نمیگیره نمیگیرهل- هیش لاو... چشمات ضعیف میشن
زین لبشو داد جلو و قیافه ی مظلومانه گرفت
ز- ولی میخام نزدیک باب اسفنجی باشملیام خندید و رو کاناپه نشست و زینو نشوند تو بغلش
ل- نزدیکش باشی که چی بشه؟ز- خب اگه دور باشم منو نمیبینه باهام دوست نمیشه
لیام خندید و با عشق صبحونه ی زینو سمت لبای خوشگلش برد
زین دهنشو باز کرد و خورد و با دهن پر گفت
ز- ددی؟ل- با دهن پر حرف نزن... جان
زین قورتش داد و گفت
ز- نمیشه برم پیشه باب اسفنجی؟لیام خندید
ل- نه کیوت بیبیزین سرشو انداخت پایین و لیام یکم فکر کرد و گفت
ل- ولی میتونیم بگیم باب اسفنجی بیاد پیشتزین با چشای گرد نگاش کرد و با جیغ گفت
ز- جدی؟لیام خندید و سر تکون داد و زینو تو بغلش جا به جا کرد
ل- اگه بیبیم اینجوری میخاد آرهز- ینی باب اسفنجی بیاد خونه ی ما؟
لیام خندید
ل- اره کیوت وانو دماغ زینو آروم کشید و زین با ذوق تو جاش تکون خورد
ز- بگو بیاد بگو بیاد... ددی لوطفاااا
لیام بلندتر خندید
ل- الان؟نمیخای ادامه کارتونتو ببینی؟زین سر تکون داد تند تند
ز- چلا چلا ولی بگو بیاد خب؟لیام با خنده سر به نشونه ی باشه تکون داد و با عشق به پسر کوچولویی که نگاهشو به تی وی داد و با ذوق با دست کوچولوش مشت مشت پاپ کورن تو دهنش جا میکرد نگاه کرد.