زین به قیافه و لبخند مهربون نایل نگاه کرد و نایل دستشو گرفت.
ن- میای برقصیم؟
ز- عام... من
نایل نزاشت حرفش تموم شه و اونو کشید سمت بقیه که داشتن میرقصیدن و تا رسیدن اهنگ ملایم شد.
نایل خواست به زین چیزی بگه که زین دستاشو دور گردن نایل حلقه کرد و نایل لبخند زد
ن- کیوتزین ریز خندید و نایل رقصشونو پیش برد و دستاشو رو کمر زین گذاشت و با ریتم آهنگ زینو تکون داد.
بعد یکم زین سخته شد و سرشو رو شونه نایل گذاشت و همونجوری باهاش حرف زد
ز- گفتی با کیا اومدی؟ن- دوستام
ز- اسمشون چیه؟
ن- لویی و دوست پسرش هری
زین یهو کشید عقب و جیغ زد
ز- لویی و هری خودمون؟ن- ها؟
زین با ذوق تو جاش پرید
ز- کجان کجانن- عام...
با دست اشاره کرد و قبل اینکه حرفش تموم شه زین با ذوق دوعید.دنبالش دوعید و داد زد
ن- هی.... واسا بچه...زین دوعید و به لویی و هری رسید و هری که رو پای لویی بود و لویی داشت لباشو میبوسید با صدای زین برگشت سمتش و با ذوق نگاش کرد
ه- ددی زینیهلویی با تعجب نگاش کرد و بلند شد
ل- هی زین خودتی؟ لیام کو؟ز- ددی خوابه
لویی داد زد
ل- ها؟ز- عه داد نزن
لبشو داد جلولویی چشم غره رفت
ل- اوکی... لیام واس چی خونست... تو با کی اومدیز- ددی خونه نیست که... اینجاست
ل- پس چجوری خوابه؟
ز- بالا خوابه تو اتاق
لویی با قیافه وات د فاک نگاش کرد
ل- برو بیدارش کن بچه میاد بگایی عام میکنه ماروزین از کلمه جدیدی که لویی ساخته بود خندید ریز و جواب داد
ز- صداش کردم جواب ندادز- اون پسره مهربونه دوست شماست؟
با ذوق گفت و وقتی نایل با نفس نفس رسید لویی بلند خندیدل- متاسفانه
ز- چراااا اون خیلی نرم و مهربونه
خودشو چسبوند به بازوی نایل و نایل خندید و نگاش کردلویی بلند خندید
ل- باشه باشه... بیاین بشینین تا لیام بیادنایل که با یه دستش زینو دوستانه بغل کرده بود خبر نداشت که اون کیتن قرار نیست حالا حالا ها از جایی که خوشک کرده بیاد بیرون.