Part 17

1.3K 172 72
                                    

POV: 3rd person

یونگی سراسیمه در واحد باز کرد. چشمای سرخ و پف کرده و صورت رنگ پریدش گویای همه چیز بود.

جین و تهیونگ با استرس وارد شدن.

" کجاست ؟"

یونگی لرزش دستاشو سعی کرد با گره کردن انگشتاش مخفی کنه با صدای دو رگه شده گفت :" کف حموم "

جین کم کم داشت می ترسید. اعتراف میکرد که اون اول وقتی یونگی بهش تلفن کرد فکر میکرد همه چیز بچه بازی باشه‌. یه نقشه برای کشوندن جین تو آپارتمان نامجون. ولی وقتی چهره ی یونگی رو دید همه چیز بی رحمانه داشت براش جدی میشد.

بدن بیهوش نامجون رو کف سنگی حموم افتاده بود و هرچقدر که لباش داشت به کبودی می زد صورتش داشت زردتر میشد.

جین با استرس و وحشت زده بالاسرش نشست و نبضشو گرفت.
هرچی انگشت اشاره و وسطش رو ، رو مچ نامجون فشار میداد هیچ نبضی رو حس نمیکرد. قلبش تو دهنش اومده بود و سرش داشت داغ میکرد.

رو به تهیونگ ناخوداگاه فریاد زد:" پس این دوست لعنتیت کجاست ؟"

تهیونگ با دیدن صورت رنگ پریده و چشمای اشکبار جین هول کرد. گوشیشو از جیب پشت شلوارش بیرون اورد و همزمان که شماره ی دوستش رو میگرفت گفت :" دوباره بهش زنگ میزنم. تو راه باید باشه "

یونگی با استرس وسط سالن رژه می رفت. تو چند دیقه ی گذشته اونقدری پوست انگشتشو کنده بود که هنوز خونریزی داشت ولی با اینحال مشغول کندن پوست های بیچاره شده بود.

جین از تو حموم داد کشید :" یوونگی ! "

سراسمیه تو چارچوب در ظاهر شد :" چی شده؟"

" برو کیف آب گرم و حوله و پتو هرچی که داری بیار "
باشه ای گفت و سریع وسایلی که جین ازش خواسته بود رو آورد.

" میخوای چیکار کنی ؟"

جین همونطور که پتو رو دور تن کم جون نامجون می پیچوند گفت :" باید سعی کنیم بدنشو گرم نگه داریم. مخصوصا قلبش "

یونگی بغضش ترکید. بیشتر از اون نمی تونست شاهد ذره ذره مردن نامجون باشه. هرچند که با این اوضاع معلومم نبود که همین الانشم مردست یا زنده .

جین بهش نگاه کرد. از دیدن واکنش یونگی عصبی شده بود. این ریکشن یعنی اینکه نامجون دیگه نیست. یعنی اینکه همه چیز خیلی احمقانه و بچه گانه تموم شد. و جین اینو نمیخواست. جین هنوزم نامجون دوست داشت‌. مثل سابق نه ولی همچنان دوستش داشت. نمیخواست به همین زودی بدون اینکه هیچ ماجراجویی جدی ای با هم کرده باشن نامجون رو از دست بده  پس به یونگی تشر زد :" داری چه غلطی میکنی ؟ این کیف اب گرمو بپیچون لای این حوله بده من "

یونگی بینیشو بالا کشید و با پشت دستش گونه های خیسش رو پاک کرد. همون کاری که جین گفته بود رو انجام داد.

 2121Where stories live. Discover now