Episode 21

1K 201 28
                                    

برخلاف اسپلیتی که با قدرت هوای خنک رو توی اتاق پخش میکرد، بدن های پیچیده به هم نامجون و جین از عرق برق میزدن و لایه ی صورتی خوش رنگی پوست های صافشون رو پوشونده بود.

جین با بی طاقتی خودش رو بین دستهای مردش چرخوند تا بتونه شرایط رو کنترل کنه و مرد درشت تر با علاقه بهش اجازه داد پوزیشن خسته کنندشون رو تغییر بده. دستهاش رو به پهلوهای پسرش رسوند و کمکش کرد تا بتونه با سرعت مناسبی ازش سواری بگیره. صدای ناله های ملتمس و غرق در لذت جین چیزی بود که هیچوقت از شنیدنشون خسته نمیشد و ترجیح میداد هیچوقت در طول سکسشون ساکت نشن ولی از وقتی جین با واژه ی خجالت آشنا شده بود و درک میکرد توضیح دادن چنین شرایطی برای بچه ای به سن ینگ تا چه حد شرم آوره تا حد امکان صدای قشنگش رو آروم نگه می‌داشت.

و البته که قسمت شرم آور ماجرا سن کم ینگ برای دونستن همچین چیزهایی نبود، بلکه حرفهایی بود که اون وروجک با بی شرمی تمام فردا صبح سر میز صبحانه میزد و باعث میشد جین هیونگش از خجالت به سرفه بیوفته.

ـ بیخیال بیبی، بذار صدای قشنگتو بشنوم.

مرد با صدای خش‌دارش زمزمه کرد و وقتی جوابی نگرفت، با بدجنسی تمام انگشت هاش رو از پهلوهای جین جدا کرد و اجازه داد کاملا روی عضوش پایین بیاد تا بتونه نیپل های سرخ و حساسش رو با انگشت های کمی خنکش به بازی بگیره. چیزی که مطمئنا جین نمیتونست در برابرش مقاومت کنه.

به محض فرو رفتن عضو بلند نامجون به صورت کامل توی بدن و چسبیدن سر عضو مرطوبش به پروستات پسر، انگشت‌های کشیدش هم به نیپل های جین چسبیدن و همین کافی بود تا جین با لذت فریاد بکشه و هق هق های بلندش رو رها کنه تا گوش های نامجون رو با سخاوت پر کنن.

با عجز به یکی از دستهای قوی نامجون چنگ زد و با بیشتر شدن فشار انگشتهاش، کمرش رو به زیبایی روی عضو مرد قوس داد.

نامجون با چشمهای مهربونش به صورت عرق کرده و پر از اشک جین که به دلیل به هم ریختگی چتری های بلندش، چندان چیزی از چشمهای خمارش معلوم نبود نگاه میکرد و نمیتونست انکار کنه عاشق دیدن جین توی این حالت بود. وقتی که تا این حد به فاک رفته به نظر میرسید و نمیتونست کاری انجام بده، پاهاش قدرت حرکت نداشتن تا بتونه وزن سنگینش رو تکون بده و عضو مرد رو از روی پروستاتش کنار بزنه و دستهاش حریف دستهای قوی نامجون نمیشدن تا انگشت‌های ماهرش رو از روی سینه های به شدت حساسش کنار بزنن. فقط میتونست گریه کنه و با کلمات نامفهومش به نامجون التماس کنه تا ولش کنه چون نمیتونست تحمل کنه و نامجون تا زمانی که به کام برسه و حتی بعد از اون به التماس هاش اهمیتی نده و سخت تر به فاکش بده.

این میزان از لذت برای بدن کوچیکش زیادی بود. فقط یه حرکت کوچیک از سمت نامجون باعث شد جفتشون به اوجی که باید، برسن و جین با سکسکه دستهاش رو دور گردن مردش حلقه کنه تا خیلی کثیف همدیگه رو ببوسن.

EXOTIC ¦ S1Where stories live. Discover now