با لباس های کاملا مشکی وارد عمارت شد، ماسک سیاهش رو در آورد و اجازه داد بوی کیک وانیلی پخته شده روحش رو نوازش کنه.
عینکش رو هم درآورد و به همراه ماسک و کلاه مشکی ش داخل کیفش گذاشت. دنبال صدای خنده ی جیمین و لیسا رو گرفت و به مبل های راحتی ای رسید که یه عالمه آدم دور و برش نشسته بودن.
لیسا با دیدنش بلند شد و با لبخند سمتش اومد. اون خیلی زیبا شده بود.با بلند شدن لیسا همه نگاه ها به سمت تهیونگ برگشت:« سلام.» تهیونگ با صدای رسایی گفت.
لیسا کنارش ایستاد و دست دور شونه هاش انداخت:« اینم تهیونگ منه.»
تهیونگ با لبخند کوچیکی سمت اونها رفت و با چانیول و بکهیون و جیمین و رز و جیسو و جنی و جونگکوک دست داد و جونگکوک بلند شد تا بقیه رو بهش معرفی کنه و ته تو دلش اعتراف کرد که اون خیییللیی جذاب شدهههه!جونگکوک:« خسته نباشی آنجل. خب ته اینا دوستای ما هستن.{ جلوی پسری بلند قد و خوش چهره ای مثل خودش وایساد }ایشون اُ سهونه.»
قبل از اینکه نفر بعدی معرفی بشه تهیونگ با خوشرویی به اون دست داد:« از آشناییتون خوشحالم»
و البته که سهون هم با لبخند و خوشرویی ازش استقبال کرد. سهون یه شلوار مشکی کمی تنگ پوشیده بود با پیراهن سفیدی که دکمه اولش باز بود.
پسری که کنارش ایستاده بود به نظر میرسید هم قد جیمین باشه، با موهای بلوند که توی صورتش ریخته بود و چشمای کمی کوچک و لب های گربه ایش.
جونگکوک:« ایشون مین یونگیه. هیونگ مورد علاقه من» و یونگی نیشخندی زد.
تهیونگ با اون هم دست داد و وقتی صداش رو شنید خیلی خوشش آومد. اون صدا مثل صدای جونگکوک بم بود اما انگار کمی خش داشت و این در حد فاک جذاب بود!( فرض کنید صدای جونگکوک بم تر از صدای عادیشه) یونگی هودی مشکی و شلوار تنگ مشکی پوشیده بود. و این ترکیب در کنار موهای بلوندش خیلی عالی بود.
پسر بعدی کسی بود که تمام مدت لبخند به لب داشت. و چشم هایی که تهیونگ بلافاصله بعد از نگاه کردن بهشون عاشقشون شد. اون موهاش رو کنار صورتش ریخته بود و این بیشتر چشم های مهربونش رو به رخ می کشید.
جونگکوک:« ایشون جونگ هوسوکه. البته همه مون هوپ صداش میکنیم.»
پسر با لبخند درخشانی حال تهیونگ رو پرسید و باعث شد که ناخودآگاه بهش مهربون ترین لبخندش رو نشون بده. اون پسر یه شلوار شش جیب لجنی رنگ با یه تیشرت نسبتا تنگ سفید و یه سویشرت همرنگ شلوارش پوشیده بود که باعث شد تهیونگ استایلش رو تحسین کنه.
بعد از اینکه باهاشون آشنا شد تازه فهمید که خودش مثل یه بچه کوتوله بین یه مشت پسر نردبون وایساده!
اونها همه قد حوالی صد و نود داشتن و تنها کوتوله جمع تهیونگ بود!
تهیونگ خودش رو از اون جمع پسر ها کنار کشید:« حس کوتولگی بهم دست داد!» این حرفش باعث شد همه بزنن زیر خنده.
جیسو اومد گونه شو بوسید:« اگه بیای پیش ما دخترا حس کوتولگیت رفع میشه.»
تهیونگ لبخندی زد:« بشینید لطفا. من لباس هام رو عوض کنم میام.» و به سمت اتاقش رفت.
YOU ARE READING
DIAMOND_KOOKV
Romanceمو های طلایی رنگ پسر توی آغوشش رو نوارش کرد ... 《خیلی خوبه که پیشمی》 《فقط بخواه... فقط بخواه و من برای همیشه این جا میمونم.》♡~♡ COUPLE: KOOKV GENRE: ROMANCE، SLICE OF LIFE، ANGEST, SMUT، SUPER NATURAL, EMPREG STARTED: 1 DECEMBER 2020 ENDED: 28 JUN...