_هـي ؟ بابا ؟؟
تو اونجايي ؟!
من اينو گفتم ولي كسي جواب نداد ! يه مرد قد بلند با پالتوي قهوهاي و موهاي خرمايي به پشت وايساده و يه سيگار هم دستشه ! اينجا نم داره و بوي الكل و سيگار قاطيه ...خيلي تاريكه و من خيلي سعي ميكنم تا بتونم ببينم ،ولي اون خيلي شبيه عكس هاي بابامه ...هر چند من بابامو تا حالا نديدم ولي... يه دفعه از خواب پريدم ! و ديدم ك لباسام از عرق خيس شدن و موهام به پيشونيم چسبيده ...
-فك كنم توي خواب هم حرف زدم ، لعنتي !
حرف زدم ؟ نميدونم معمولا اين كارو ميكنم ! اين مرد هميشه فقط توي خوابم كنارم بوده به ساعت نگاه كردم ! تقريبا ٤ صبحه و معلوم نيست من چقدر خوابيدم ...و مهم اينكه من هنوزم فىصت دارم تا بخوابم ... قبل از اينكه دوباره بخوابم ليوان آبمو سر كشيدمو دوباره ، وقتي به اون مرد توي خوابم فكر ميكردم خوابم برد ...
٨:٠٠ am
-خوبيش اينكه امروز يكشنبه است ! اولين حرفي ك صبح بعد از بيدار شدن زدم اين بود !بعد از شستن صورتم ... مثل هر روز قوطي سريالو برداشتم و يكمي شير توي كاسه چيني ك مامانم از تايلند خريده بود ريختم ...!
-مامان ؟
-نه wtf ?
تقريبا دو روزه ك از مامانم خبري نيست ...ميتونم بگم ك اصلا خونه نبوده ... تلفن را براشتم و شماره گرفتم ... -مشترك مورده نظر در دسترس نميباشد ...لطفا بعداً... فاك .نه ! چطور من نفهميدم ؟ سريع رفتم توي اتاقش همه چيز سر جاش بود...مثل هميسه مرتب... -ماي گاد ! روي يخچال توي آشپز خونه با يه پونز يه كاغز چسبيده بود سريع رفتم و سمتشو بازش كردم ! سلام اش ، نميدونم ك كي نبودن منو حس ميكني و نامه را پيدا ميكني ولي خوب ، ميخواستم بگم ك يه كار فوري واسم پيش اومده و معلوم نيست كي برگردم،الان ميپرسي ك چه كاري ؟! ...وقتي برگشتم برات توضيح ميدم ، ازت ميخوام ك مراقب خودت باشي ! و كار اشتباهي نكني !
مادرت
جمله ي آخر يعني چي ؟
كار اشتباهي نكـني ؟
------------------------------------------------
از اين به بعد قراره خيلي اتفاقا بيافته ^_^
