part 12

648 76 6
                                    

( فلــَش بـكـ )
2 hours ago before party
in zayn's house
دو ساعت قبل از مهموني
خونه ي زين
--------------------------------------
از زبان زين

هري نزديكه اينجاست ، من اينو ميدونم و اون دوباره اومده تا توي كار هاي من دخالت كنه !

آه خداي من ...فاك يو

-هي زين !

جوابشو ندادمو به نقطه اي ك بهش زل زده بودم خيره شدم

-با تو ام عوضي !

-چي مي گي هري ؟؟ دوباره چي ميخواي از من و دوباره ميخواي چي نصيحت كني ؟

-اين دفعه فرق داره زين ، من مبديدونم و حسش ميكنم !

خواهش ميكنم نكن اينكارو ...تو هميشه به حرف هاي من ميرسي ولي هيچ وقت اعترافشون نميكني !

-خفه شو آشغال ! اونم مثله بقيه است و هيچ تفاوتي نداره ، مگر اينكه يكم پرو تره !

صورت هري قرمز شده بود ، مثل يه بمب آماده تركيدن !

بايد اعتراف كنم ك قيافش خيلي با مزه است و اگه اون انقدر جدي نبود من خندمو نگه نميداشتم !

-زين ، اين كارو نكن ، ما خيلي وقت پيش اين موضوع را حل كرديمو تو دوباره شروعش كردي ، اين خيلي بده و ما دوباره بعد از ٣ سال برگشتيم سر خونه اول .

اينا را با لحن خشني ميگفتو ميتونم راحت فشار دندوناشو رو هم حس كنم ، اين واسه ي موجودي مثله من ، عاديه !؟!

من جوابشو ندادمو ، او نم از خونه رفت بيرونو درو محكم زد به هم !

خيلي خوبه ك اون در نشكست ، اون چطور ميتونه زور زياديشو روي در بيچاره خالي كنه ؟؟!

بلند خنديدمو ...سيگارمو روشن كردم ...

-قراره خيلي خوش بگزره ، تا دو ساعت ديگه ! هاهاها

GAME OVER ( persian fanfic)Where stories live. Discover now