( فلــَش بـكـ )
2 hours ago before party
in zayn's house
دو ساعت قبل از مهموني
خونه ي زين
--------------------------------------
از زبان زينهري نزديكه اينجاست ، من اينو ميدونم و اون دوباره اومده تا توي كار هاي من دخالت كنه !
آه خداي من ...فاك يو
-هي زين !
جوابشو ندادمو به نقطه اي ك بهش زل زده بودم خيره شدم
-با تو ام عوضي !
-چي مي گي هري ؟؟ دوباره چي ميخواي از من و دوباره ميخواي چي نصيحت كني ؟
-اين دفعه فرق داره زين ، من مبديدونم و حسش ميكنم !
خواهش ميكنم نكن اينكارو ...تو هميشه به حرف هاي من ميرسي ولي هيچ وقت اعترافشون نميكني !
-خفه شو آشغال ! اونم مثله بقيه است و هيچ تفاوتي نداره ، مگر اينكه يكم پرو تره !
صورت هري قرمز شده بود ، مثل يه بمب آماده تركيدن !
بايد اعتراف كنم ك قيافش خيلي با مزه است و اگه اون انقدر جدي نبود من خندمو نگه نميداشتم !
-زين ، اين كارو نكن ، ما خيلي وقت پيش اين موضوع را حل كرديمو تو دوباره شروعش كردي ، اين خيلي بده و ما دوباره بعد از ٣ سال برگشتيم سر خونه اول .
اينا را با لحن خشني ميگفتو ميتونم راحت فشار دندوناشو رو هم حس كنم ، اين واسه ي موجودي مثله من ، عاديه !؟!
من جوابشو ندادمو ، او نم از خونه رفت بيرونو درو محكم زد به هم !
خيلي خوبه ك اون در نشكست ، اون چطور ميتونه زور زياديشو روي در بيچاره خالي كنه ؟؟!
بلند خنديدمو ...سيگارمو روشن كردم ...
-قراره خيلي خوش بگزره ، تا دو ساعت ديگه ! هاهاها