24.NUMB

72 19 34
                                    

قسمت 24
آهنگ پیشنهادی Slow dancing in the dark, joji

بی حسی، وقتی باید عمیق ترین درد هارو حس کنی، وقتی باید بدنت رو بیدار کنی و در برابر شرایط مقاومت کنی، بدنت خاموش میشه، مثل رباتی که شارژش تموم شده، چیزی حس نمیکنی، حرکتی نمیکنی، اینجور مواقع از خودت میپرسم که آیا واقعا انسانی یا نه؟

16 ساعت قبل

با عجله درو برای بم بم و یوگیوم باز کرد. جه بوم داخل پذیرایی دور خودش میچرخید برای دهمین بار شماره ی جینیونگ رو گرفته بود اما جواب نمیداد.

بم بم به جه بوم نگاه کرد و گفت "سوژه ی ما مرده ..ماموریتمون شکست خورد"

یونگجه خودشو روی مبل ولو کرد"فقط شما نیستین که شکست خوردین"

یوگیوم که از خستگی چشم هاشو به زور باز نگه داشته بود کنار یونگجه نشست" پس یعنی سوژه ی شما هم.." حرفش با صدای قدم های بم بم که با عجله به سمت دستشویی میرفت قطع شد.

جه بوم گوشی رو روی مبل پرت کرد و در حالی که ناخنش رو میجوید در طول پذیرایی قدم زد "جواب نمیده؟"

یونگجه با نگاهش جه بوم رو دنبال کرد میتونست نگرانی رو از چهرش بخونه. سوژه ی جینیونگ از مال بقیه شون مهم تر بود، خود جانگ کوک. اگر ماموریت بقیه شون شکست خورده بود پس حتما مال جینیونگ هم شکست خورده بود اما انگار تنها مشکلشون این نبود چون از وقتی که اومده بودن خبری از جینیونگ نداشتن.

یوگیوم سعی کرد حال جه بوم رو بهتر کنه و گفت " من مطمئنم حال هیونگ خوبه هر اتفاقی هم افتاده باشه اون از پسش بر میاد. بهتره فعلا چند ساعتی بخوابیم"جه بوم با عصبانیت نگاهش کرد" جینیونگ اون بیرونه بعد تو میگی بریم بخوابیم اگه براش اتفاقی افتاده باشه چی؟ اگه.." حرفشو نصفه کاره گذاشت و به طرف گوشی و وسایلش روی مبل رفت. کاپشنش رو پوشید و سویچ ماشین رو برداشت تا بیرون بره.

یونگجه که همچنان بهش زل زده بود پرسید " الان کجا میخوای بری؟"

"میرم عمارت جانگ کوک شاید اونجا سرنخی پیدا کنم " بدون اینکه منتظر جواب بقیه بمونه به طرف در خروجی رفت و از خونه خارج شد.

خسته بود هر چند وقت یک بار حس میکرد دنیای اطرافش با سرعت آهسته حرکت میکنه، بین خواب بیداری در نوسان بود. اما باید به راهش ادامه میداد. چند بار پلک زد و تا جایی که میشد چشم هاشو باز کرد تا خواب از سرش بپره.

خیلی طول کشید تا خونه ی جانگ کوک رو پیدا کنه وقتی که به اونجا رسید با دیدن انبوه ماشین های پلیس و بادیگارد ها ماشین رو به سرعت متوقف کرد. شاید بهتر بود به اینجا نمیومد . ماشین رو پشت یکی از درخت های انبوه در مقابل عمارت پارک کرد و از پنجره ی ماشین به بیرون خیره شد.

Angel of Death (persian)Where stories live. Discover now