20.NIGHTMARES

70 17 2
                                    

 20قسمت 

آهنگ پیشنهادی :Dark Cloud younha

کابوس ها، هر کس کابوس های خودش رو داره، در بیداری یا خواب، با شیطان درون خودش، بزرگترین ترسش و در عین حال بدترین دشمنش دست و پنجه نرم میکنه، مواجه شدن با کابوس ها در خواب راحته، تویی و تصورات، میتونی شکستش بدی چون میدونی در آخر تو هستی که برنده میشه و از خواب بیدار میشه.

اما اگر به جایی برسی که نتونی فرق بین خیال و واقعیت رو تشخیص بدی، اگر خواب هات اونقدر واقعی بشن که کابوس خیالیت هم شکل مادّی و حقیقی بگیره، برای مواجه باهاشون چیکار میکنی؟

خودشم نمی‌دونست چطور راضی شده به اینجا بیاد.

نگاهش روی در چوبی قهوه ایی رنگ ورودی دوخته شده بود، چندین پله ی پهن سنگی بین خودش و در فاصله انداخته بود در سمت راستش. دست پایین پله باغچه ایی وجود داشت که ارتفاعش تا کمرش می‌رسید، گیاه های یوکا و سرخس در کنار هم کاشته شده بودن، گل های داوودی و میخک بینشون به چشم می‌خورد، در پشت گیاه ها قسمتی از خونه به جلو اومده بود و پنجره قدی بزرگی داخل خونه خالی از سکنه رو نشون میداد.

پایین تر از باغچه فضای سبزی بود و چندین درخت کاج بلند داخلش قرار داشت، در قسمت چپ پله ها دیواری تا نیمه بالا اومده بود تا پارکینگ رو از فضای ورودی جدا کنه، بم بم در حالی که ماشینش رو در محوطه پارک کرده بود از روی دیواره پرید و به طرفشون اومد.

جه بوم از کنارش گذشت، پله ها رو یکی یکی بالا رفت و کارت روی جلوی قفل در کشید، در با صدای تقی باز شد و فضای تاریک داخل خونه رو بهشون نشون داد

همه به ترتیب وارد خونه شدن اما جینیونگ همچنان سر جاش وایساده بود و به خونه و پنجره های شفافش زل زده بود، حس میکرد توی این خونه بیشتر از هر وقت دیگه ایی بی دفاعن، با وجود این پنجره هر کسی میتونست ببینتشون، حتی قاتل.

آهی کشید و وارد ساختمون شد، الان دیگه نگرانی فایده ایی نداشت.

به داخل تاریکی قدم گذاشت تا ببینه چی در انتظارش.

پذیرایی بزرگی با دیوار های سفید که یک دست مبل ال شکل توش چیده شده بود، تلویزیونی که به دیوار وصل بود، و در پایین میز چوبی سیاه رنگی قرار داده شده بود، در کنار تلویزیون راه پله ای به طبقه ی بالا منتهی میشد،

پنجره ایی در سمت راست که رو به کوچه باز می‌شد و نور خورشید رو روی تمام وسایل اتاق میتابوند.

در پشت مبل های راحتی آشپزخونه نسبتا بزرگی قرار داشت که به وسیله یک ردیف کانتر از پذیرایی جدا شده بود، کابینت های ام دی اف سرتاسر مشکی دیوار هاشو پوشونده بود.

در طرف دیگه پذیرایی جلوتر از راه پله راهرویی قرار داشت همراه با دو تا اتاق، یونگجه به طرف اتاق ها رفت، یکیشون دستشویی تمیز و مرتبی بود، اما یونگجه با دیدن اتاق بعدی از شدت هیجان نفسشو توی سینه حبس کرد

Angel of Death (persian)Where stories live. Discover now