26. CHANGED

73 19 18
                                    

 26 قسمت 

آهنگ پیشنهادی :Baby outlaw - Elle king

میدونی چه حسی داره یکیو قبل از مرگش از دست بدی؟ تموم خاطرات با اون از بین بره، چون نه تو آدم قبلی نه اون

هر آدمی که سر راهمون میاد چه بد چه خوب تغییرمون میده، مارو توی مسیر های مختلف میزاره، باعث میشه بزرگتر بشیم و تبدیل به آدمی بشیم که الان هستیم، دیدن هیچکدوم از ادمای زندگیمون اتفاقی نیست، دلیلش رو شاید یه روزی، یه جایی بفهمیم

شاید هم برای همیشه یه راز بمونه

اما تغییراتش توی زندگیمون مشخصه

همشون اونقدر محو تماشای نقاشی شدن که متوجه جسم کوچکی که به داخل اتاق سر خوردن نبودن.

در اتاق یکهویی بسته شد و اونارو داخل خودش محبوس کرد. جکسون و مارک به طرف در هجوم بردن تا بازش کنن. از طرف دیگه قفل شده بود. جینیونگ هم خواست به طرفشون بره که پاش به جسم کوچک روی زمین برخورد کرد و باز هم کمی سر خورد همون موقع انگار فعال شده باشه دود زیادی ازش خارج شد و کل اتاق رو گرفت.

مارک با نگرانی گفت" بمب دودزا عه همه جلو دهنتو بگیرین"

اما توی اتاق کوچیک بدون پنجره محافظت از خودشون غیر ممکن بود. هر سه تاشون در حالی که به در چنگ میزدن دود رو تنفس میکردن.

قبل ازینکه بتونن کاری کنن دیدشون تار شد و همشون بیهوش روی زمین افتادن.

بیشتر از چند دقیقه از اثرات دود نگذشته بود که در دوباره باز شد. هیوری و چند تا افرادش که پشت در وایساده بودن به طرف پسرا اومدن و بلندشون کردن.

هیوری به دربان که جلوی در ورودی واحد ایستاده بود و اسکناس های جدیدشو می‌شمرد پوزخند زد، فقط مقدار زیادی پول لازم بود تا موقع اومدن جینیونگ و بقیه خبرشون کنه.

آدم ها برای پول دست به هر کاری میزدن

جینیونگ، مارک و جکسون رو روی دوششون گذاشتن و به سمت آسانسور رفتن

هر سه رو به جایی میبرن که باید باشن

تا الان همه چیز طبق نقشش پیش رفته بود

این هم قرار بود طبق نقشه پیش بره؟

**

چند بار پلک زد و به اطرافش نگاه کرد. کمی طول کشید تا ادمی که جلوی روش بود ببینه.از دیدنش خوشحال بود اما نگران هم شده بود.دست و پاهاش بسته شده بود و قیافش خسته به نظر میرسید

زیر لب پرسید" جه بوم؟"

جه بوم لبخند ضعیفی زد" جینیونگا حالت خوبه؟"

جینیونگ خواست از جاش بلند شه اما دست و پای اون هم به صندلی بسته شده بود.

دوست داشت بلند شه به طرف جه بوم بره. در اغوشش بگیره و بگه متاسفه. بگه بابت اون حرفا منظوری نداشته اما سر رشته ی افکارش با صدای یه نفر دیگه پاره شد.

Angel of Death (persian)Where stories live. Discover now