قسمت 6
Anesthesia
آهنگ پیشنهادی :Cage the Elephant - Trouble
حس خلا، اگر نتونی اتفاقات که اطرافت میافته، صحنه هایی که با چشمات میبینی، حتی اجسامی که بهشون دست میزنی رو حس کنی چیکار میکنی؟ به کدوم نقطه ی تاریک ذهنت پناه میبری؟ آدمی که احساسی نداره هنوزم یه انسانه؟
نه..برای عشق هنوز زود بود، مارک بوسیده بودش، اما بوسه ایی که بعد از تجاوز اتفاق بیافته چقدر از روی احساس عشقه؟ شاید از روی حس خود بیزاری و انتقامه، اما عشق؟ احتمالش خیلی کمه، جکسون قبل از عاشق شدن باید احساسات مارک رو میفهمید.
سایه ایی جلوی در توجهش رو جلب کرد، یونگجه در چارچوب در وایساده بود، با دیدن جکسون و مارک که در بغلش خوابیده بود لبخند ضعیفی زد و دستگیره درو گرفت تا در اتاق رو ببنده جکسون سرشو براش تکون داد و ازش تشکر کرد، با بسته شدن در اتاق تاریکی همه رو گرفت، جکسون قبل ازینکه افکار و کابوس ها به سراغش بیاد چشماشو بست و خوابش برد.
بیرون از اتاق، یونگجه چند ثانیه به در زل زده بود، یعنی میشد اون و جه بوم هم مثل گذشته کنار هم دراز بکشن، سرشو روی قفسه ی سینه جه بوم بزاره و صدای ضربان قبلش گوش کنه؟
آهی کشید و به طرف پله ها رفت
جینیونگ، بم بم و یوگیوم توی پذیرایی نشسته بودن و تلویزیون نگاه میکردن یونگجه جلوی چارچوب در وایساد و پرسید "جه بوم هیونگو ندیدین؟"
بم بم جواب داد " توی حیاط پشتیه" یونگجه سرشو تکون داد و به طرف آشپزخونه که به حیاط پشتی راه داشت رفت، در تاریکی در نیمه شیشه ایی حیاط پشتی رو باز کرد، روی بالکن چند تا صندلی و یه میز فلزی چیده شده بود، روبه روی در چند تا پله میخورد و به حیاط پشتی متصل میشد، استخری و جکوزی که روش با لایه ایی پلاستیکی پوشیده شده بود تا کثیف نشه، درخت های بید مجنون و گیلاس در اطرافش کاشته شده بود.
یونگجه چشم چرخوند، جه بوم روی یکی از صندلی های روی بالکن نشسته بود، به طرفش رفت و روی یکی دیگه از صندلی ها نشست.
جه بوم به یه نقطه خیره شده بود، لیوان مشروب توی دستش بود و باهاش بازی میکرد، یونگجه گلوشو صاف کرد "تو حالت خوبه هیونگ؟" جه بوم انگار از توی فکر بیرون اومده باشه چند بار پلک زد و به یونگجه خیره شد "آره... خوبم"یونگجه سرشو تکون داد، جه بوم ادامه داد "چرا باید بهت بگم؟"
یونگجه با تعجب نگاش کرد منظورشو متوجه نمیشد جه بوم پوزخندی زد و گفت "هر چی بگم همه رو خبر دار میکنی "
یونگجه من من کنان گفت "منظورتو نمیفهمم .."
جه بوم لیوان مشروب رو روی میز کوبید و گفت" چرا به بقیه گفتی ما با هم خوابیدیم؟"
![](https://img.wattpad.com/cover/245342977-288-k932194.jpg)
YOU ARE READING
Angel of Death (persian)
Fanfictionفرشته ی مرگ به سراغت میاد ازش فرار میکنی؟ یا با آغوش باز به طرفش میری جه بوم، کسی که همه فکر میکنن یه هیولاست، جینیونگی که عشقش رو سرکوب کرده... تنفر یا عشق کدومشون پیروز میشه؟ ژانر :جنایی، رومنس، اسمات کاپل اصلی : جی جی کاپل فرعی :دوجه، مارکسون