27. REVENGE

105 21 15
                                    

قسمت آخرآهنگ پیشنهادی : Heal - Tom Odell

انتقام، تا وقتی براش نقشه میکشی و خودتو آماده میکنی شیرینه

اما درست در یک قدمیش، وقتی که حس میکنی به هم چیز رسیدی میبینی اشتباه کردی

و ورق برمیگرده

چشماشو دوباره باز کرد.

نمیخواست هیچی رو ببینه، دنیای بدون جینیونگ دنیایی نبود که بخواد توش باشه، خوشبختانه نوبت مرگ خودش هم نزدیک بود.

چشماش بی‌اختیار باز شدن تا ببینه ویولت کی به سراغ خودش میاد.

اما ویولت با دستگاه درگیر بود و جینیونگ...

هنوز چشماش باز بود... با سردرگمی و ترس بهش زل زده بود.

ویولت که به دستگاه ضربه میزد و سعی داشت درستش کنه غرولند کنان گفت "الان باید گیر کنی؟" جه بوم نفس راحتی کشید و چند بار پلک زد تا مطمئن شه صحنه ی جلو روش واقعیه، بغضی که گلوش رو گرفته بود ترکید و قطرات اشک از گوشه چشم هاش جاری شد

جینیونگ هنوز زنده بود

زیر لب اسمش رو صدا کرد، هنوز اونجا بود و بهش نگاه می‌کرد، جینیونگ هم با چشمای درشتش بهش زل زده بود.

همون موقع دستگاه درست شد و ویولت دوباره اونو روی سر جینیونگ گرفت

جه بوم چشماش از ترس گشاد شد، دوباره نه.. نمیتونست این عذابو تحمل کنه.. نمیتونست مرگش رو تماشا کنه، باید نجاتش میداد.

جه بوم داد زد "صبر کن... با کشتن جینیونگ چیزی درست نمیشه..باور کن با انتقام گرفتن نمیتونی درداتو از بین ببری"

ویولت به طرفش برگشت

جه بوم ادامه داد"باور کن من خودم عطش انتقام رو تجربه کردم... همه ی زندگیم اما ارزشش و نداره...که بخوای زندگیتو براش تلف کنی"

"زندگیمو تلف کنم؟ من این همه مدت نقشه نکشیدم تا قولی که به اگما دادم رو زیر پا بزارم این تلف کردن زندگیه؟"

"ویولت اگه اون واقعا بهت اهمیت میداد هیچوقت ازت نمیخواست دنبال من بگردی و منو بکشی.. ویولت من جای که تو هستی بودم..میدونم چقدر سرافکنده کردن دیگران عذاب اوره ..اما مطمئن باش اگه اون واقعا دوست داشت اینو ازت نمیخواست..برای من زمان خیلی زیادی برد... نزدیک به چهارده سال..تازه الان میتونم واقعیت رو ببینم، تا بفهمم اتفاقی که افتاده تقصیر من نبوده..من کسی رو سرافکنده نکردم..چون اگه پدرم واقعا منو دوست داشت ازم نمیخواست ادم بکشم..منو قربانی نمی‌کرد ..اگما هم اگه دوست داشت ازت نمیخواست ااین کارو بکنی. چه با من چه با هر کسه دیگه ایی..چرا برای تایید کسی تلاش میکنی که ارزشت رو نمیدونسته؟"

ویولت داد زد"چون اون خانوادم بود احمق! "

"نه..خانواده برات درد و عذاب نمی‌خوان ..خانواده یه پیوند خونی نیست، به ادمایی که باهاشون احساس راحتی میکنی" جه بوم برگشت و به جینیونگ نگاه کرد "خانواده جاییه که بهش میگی خونه"

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Feb 28, 2021 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

Angel of Death (persian)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora