1. MAYDAY

181 16 3
                                    

قسمت 1

قبل از خوندن قسمت اول مقدمه رو بخونید!!

اهنگ پیشنهادی : Lately.Lera Lynn

MAYDAY

کلمه ایی فرانسوی که در سال 1920 توسط یکی از کارکنان فرودگاهی در لندن به عنوان پیام اضطراری برای درخواست کمک در هواپیما ها و کشتی ها انتخاب شد، کلمه ایی که احساس خطر رو منتقل میکرد و برای همه قابل فهم بود

روزی که این کلمه رو به عنوان یکی از کد هاشون انتخاب کردن به نظر همشون مسخره اومد و فکر نمیکردن بخوان ازش استفاده کنن

**

سئول، ایستگاه مترو نامیونگ دونگ

ملحفه ی سفید رو روی جسد انداخت و نفس عمیقی کشید، بلند شد، نگاهی به همکارش که بالای سر جسد وایساد بود انداخت و گفت "این قراره خیلی سروصدا بکنه باید یه راهی پیدا کنیم دهن مطبوعاتو ببندیم، هیوری " همکارش، هیوری سرشو به نشونه ی تایید تکون داد.

قتل جئون شاو اون هم توی ایستگاه مترو، موضوعی بود که مطبوعات تا ماه ها قراره راجبش حرف بزنن، باید زودتر پرونده رو حل می‌کرد.


از دور وایساده بود و پلیسا هارو نگاه می‌کرد که بالای سر جسد پدرش وایساده بودن، یکی از مامور ها، هیوری، بهش نزدیک شد و گفت "آقای جئون ما هر کاری از دستمون بربیاد برای پیدا کردن قاتل پدرتون انجام میدیم"

با سردی جواب داد "اگه شما کارتون درست انجام میدادین اون اصلا نمیمرد!"

مامور سرخ شد و سرشو پایین انداخت، درست بود اگر حرف های شاو رو جدی گرفته بودن و مامور هارو بیشتر کرده بودن شاید الان زنده بود.

لبشو گزید و گفت" نمیدونین چرا اومده بود اینجا؟ "

" چرا سعی نمیکنین خودتون بفهمین.." نگاهی به بادیگارد هاش انداخت و همراه با اون ها از هیوری فاصله گرفت، هیوری دستی توی موهای جو گندمیش کشید، شاید چیزی بدتر از مرگ جئون شاو هم بود...پسرش جئون جانگ کوک، همکارش بهش نزدیک شد و گفت" جسد و باید بفرستیم برای کالبد شکافی چیز دیگه ایی رو نمیخوای بررسی کنی؟"

"نه.. شاید کالبد شکافی کمکون کنه بفهمیم قاتل کیه" همکارش سرشو تکون داد و چند نفر از مرد هایی که با روپوش سفید بودند خواست که جسد رو ببرن

هیوری به اطراف نگاه کرد، ایستگاه های مترو باید جایی دوربین امنیتی داشته باشن، چشم گردوند تا دوربینی رو کنج دیوار یا روی سقف ببینه.

در طول ایستگاه قدم برمی‌داشت، از کنار ستون های بتنی سفید رنگ یکی یکی رد میشد تا اینکه در طرف دیگه ی سکو چشمش به دوربین امنیتی که بالا ی یکی از دیوار ها نصب شده بود افتاد، به طرف سکو رفت، به پایین پرید و پاشو روی ریل های مترو گذاشت، از طرف دیگه سکو بالا کشید و به طرف دوربین رفت، نگاهی به لنز دوربین و چراغ قرمز چشمک زن کنارش انداخت، بعد برگشت و به صحنه جرم نگاه کرد، توی دیدش بود، اینطوری میتونستن قاتل رو اگه ماسک نزده بود پیدا کنه، لبخندی گوشه ی لبش نشست، شاید این پرونده راحت تر از چیزی که فکر می‌کرد حل میشد، دوباره به سمت دوربین برگشت اما لبخندش محو شد، دوربین به سمت دیگه چرخیده بود، حالا قسمتی دیگه ایی از ایستگاه رو نشون میداد نه صحنه ی جرم، اگر زمان قتل هم دوربین سمت دیگه ایی بود چی؟

Angel of Death (persian)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang