25. Hidden Enemy

70 20 18
                                    

قسمت 25

آهنگ پیشنهادی : Older - Sasha Sloan

ما نمیتونیم پدر و مادر هامون رو انتخاب کنیم. همونطوری که نمیتونیم محل و زمان تولد رو انتخاب کنیم.

اما اینکه چطور و کی میمیریم به ما بستگی داره. اینکه موقع مرگ خوشحالیم، به ارزو هامون رسیدیم یا نه این تنها چیزیه کاملا دست ماعه.

اما هیچ چیز به این راحتی ها نیست. همونطور که رسیدن به خوشبختی قبل از مرگ راحت نیست. آدم ها در حالت عادی دوست ندارن توی سن کم بمیرن، هر کس ارزو هایی داره که دوست داره بهشون برسه اما بعضی اوقات شرایط سخت میشه و بعد سخت تر..و باز هم سخت تر

ادم ها اسمشون روشونه، آدمن، فرشته یا شیطان نیستن که عمر جاودان وقدرت ماورایی داشته باشن. اون ها ضعیفن، شکنندن. مثل شکوفه های توی بهار که با وزش باد یا بارون به زمین میافتن و از بین میرن و فقط اون هایی که به اندازه کافی قوی بودن و ازین شرایط سخت جون سالم به در بردن تبدیل به میوه میشن.

اما جه بوم ازون شکوفه های خوش شانس نبود. شکوفه ایی که آخرین تلاش هاشو میکرد تا از شاخه ی درخت جدا نشه.

برای همین انجام تصمیمی که داشت براش سخت بود. همیشه مرگ خودشو توی سن زیاد در حالی که از خوشبختی و خوشحالی مسته تصور میکرد اما وضع الانش کوچک ترین شباهتی به تصوراتش نداشت.

این تنها راهی بود که براش مونده بود. اون ضعیف نبود اما خسته شده بود. از جنگیدن بدون اینکه ببره. از تکرار شدن مشکلاتش و تنهایی همیشگی . جینیونگ اخرین امید اون بود .اخرین تیرش توی تاریکی حالا بدون اون چیزی نمیدید . بدون اون امیدی نداشت که بخواد زنده بمونه.

از تاکسی پیدا شد. دقیق نمیدونست چطور از خونه بیرون زده بود. فقط ترکیبی از اشک و غم به یاد می‌آورد.

نگاهی برج ماکدونگ که جلو روش قرار داشت انداخت. یکی از بلندترين برج های سئول، میخواست وارد ساختمون بشه که کسی اسمشو صدا زد

"لیم جه بوم بود" با کلافگی چرخید و به طرف مقابلش نگاه کرد، ویولت به ماشین مشکی رنگش تکیه داده بود و ساک کاغذیی توی دستاش بود.

به سردی گفت " تنهام بزار ویولت " نیمی از مشکلاتی که به وجود اومده بود تقصیر اون بود اینجا چیکار می‌کرد؟

وبولت اهی کشید و گفت " جه بوما من میدونم میخوای خودتو ازون بالا پرت کنی ولی بهتر نیست برای این کار یه ذره مست باشی؟ " ساک کاغذی رو به جه بوم نشون داد. جه بوم بطری های مختلف مشروب رو میتونست داخلش ببینه. ویولت ساک کاغذی رو روی صندلی عقب ماشین گذاشت و در جلو رو باز کرد تا سوار شه با سر به جه بوم اشاره کرد تا اون هم سوار شه.

جه بوم نگاه دیگه ایی به برج انداخت . شاید مست بودن بهش کمک میکرد راحت تر ازون بالا به پایین بپره.

Angel of Death (persian)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang