2.

1.5K 392 370
                                    

(ووت و کامنت یادتون نره♡)

لویی روی تخت خوابگاهش دراز کشیده بود و در تلاش بود که روی مقاله اش که باید طی دو روز دیگه تحویل میداد تمرکز بکنه.

اما اون نمیتونست.چطور میتونست به درستی تمرکز بکنه وقتی اون کارت سفید مسخره و احمقانه رو روی میزش گذاشته بود؟!

قطعا نباید نگهش میداشت.قرار نبود ازش استفاده ای بکنه.لویی فهمید تنها راهی که میتونه روی مقاله اش تمرکز بکنه اینه که اونو دور بندازه‌

پس دور انداختش.چند قدم از تختش فاصله گرفت و اون کارت رو تو سطل زباله ی کوچیکش انداخت.
خب،انجامش داد.

حتی حس کرد که اون هنوز کنارشه.فکر میکرد دور انداختنش کمکی بهش میکنه.اما کمکی به لویی نکرد که مقاله اش رو قبل از اینکه نایل برگرده کامل بکنه.

نایل معمولا حواس اون رو پرت میکرد و متاسفانه اون نمیتونست نایل رو مثل زباله دور بندازه و فراموشش بکنه.

مثل روز های دیگه،نایل قفل درب رو با کلیدش باز کرد و وارد شد.اون کیفش رو روی تخت رها کرد که صدای بلندی داد.

اون بیش از حد شکایت و گله کرد و به سقف خیره شد.

"روز مزخرفی داشتی؟!"
لویی پرسید.

"آره،خیلی."

نایل جواب داد و بعد روی تختش نشست.

"فکر کنم بهتره بریم غذا بخوریم."

"من نمیتونم فست فود سفارش بدم نایل،تو میتونی بری اما من نودل میخورم،نودل و آره،نودل..."

نایل این بار با صدای بلندتری غر زد.

"تو واقعا باید یه استریپر بشی بعدش میتونی برام غذاهای مک دونالدو هرروز بخری."

"اگه یه استریپر بشم،از پولم برای وام دانشجوها،صورت حساب ماشینم و پس اندازش برای خرید یه آپارتمان استفاده میکنم."

لویی گفت وقتی کتابش رو بست و لپ تاپش رو تو کیفش گذاشت.

"واقعا میخوای بشی؟!" نایل پرسید وقتی کلیدش رو برداشت.

"شاید،اگه دیگه راهی برام باقی نمونه.راستش اگه نتونم یه راهی پیدا کنم که پول در بیارم،ممکنه این کارو بکنم."
لویی نیمی از حرفش رو به شوخی گفت.

"خب نمیتونه اونقدرا هم بد باشه،فقط باید برقصی دیگه؟!"

"نایل،تو واقعا داری منو تشویق میکنی که یه استریپر بشم؟!"

نایل شونه هاش رو بالا انداخت و در رو باز کرد که به کافه کوچیکی که نزدیک دانشگاه بود بره.
قبل از اینکه بره گفت

"من تشویقت نمیکنم."

بعد در رو بدون اینکه دیگه چیزی بگه بست و رفت.

LURE ✦L.S✦Where stories live. Discover now