13.

1.1K 290 78
                                    

بعد از اینکه لویی به نایل توضیح داد که با لیام و زین چه بحثی داشتن و چه اتفاقی افتاد،اول نایل واقعا از دستشون عصبانی شد اما بعداز اینکه لویی بهش گفت ارزشی نداره که باهاشون دعوا کنه،اون یکم آروم شد.

زین و لیام هردوشون تلاش کردن که به تماس گرفتن و پیام دادن به لویی ادامه بدن اما اون جواب نمیداد.نمیخواست که از اونا بشنوه که اون چه کارایی رو میتونه انجام بده و چه کارایی رو نمیتونه.

اگه اونا از استریپر شدنش خوششون نمیومد،اشکالی نداشت اما لویی قرار نبود بهشون اجازه بده که باهاش مثل به بچه رفتار کنن.اون بیست و دو سالش بود.نه چهار ساله.

به هرحال از این موضوع گذشت.اون قرار نبود که ناراحت باشه و اجازه بده که حالش کاملا بد بشه.اون فقط الان میخواست که نادیده بگیرشون تا وقتی که درک کنن که اون چه احساسی داشت.

تا بعد از اون،لویی قرار بود به رفتن به کلاب تا جایی که میتونست ادامه بده.این برای حواس پرتیش خوب بود.

امشب باید میرفت و اون میخواست که دعواش با لیام و زین رو فراموش بکنه.میخواست یکم نوشیدنی بنوشه و پول دربیاره.همش همین بود.

وقتی لویی به کلاب رفت،لباس هاشو عوض کرد و بعد رفت و رقصید.
بعد از سه تا رقصش،اون زمان رو چک کرد و حالا ساعت یک بود و دیر بنظر میرسید.اما این برای استریپ کلاب اونقدرا هم دیر نبود.

لویی هنوز کاملا بیدار بود و واقعا نمیخواست به خوابگاهش برگرده.اون خسته نبود و همه کاری که‌ اونجا میشد انجام داد خوابیدن بود.

اون میخواست بمونه و بیشتر برقصه اما اونا معمولا فقط اجازه میدادن که سه بار برقصن.
لویی میدونست که هری هنوز تو دفتر کارش هست چون امشب اونو دیده بود.

شاید میتونست ازش درخواست کنه که بهش اجازه بده سه رقص دیگه داشته باشه.امتحانش ضرری نداشت.داشت؟!

لویی سویشرتش رو روی لباسش پوشید اما تیشرتش رو تو کیفش نگه داشت.با کفشای نایکی که تازه گرفته بود تا باهاشون دور و اطراف محوطه کالج قدم بزنه،لیز خورد.

اون به سمت جمعیت خیلی بزرگی از رقصنده ها رفت‌.بعضی هاشون لباس پوشیده بودن و بعضی هاشون هم نیمه برهنه بودن.وقتی اون به بار رسید،متصدی بار رو صدا کرد.

اسمش نوآ بود که لویی میدونست.چون اسمش روی قسمتی از لباسش بود.

"چی میخوای بنوشی؟!"نوآ پرسید.

"نه،من فقط میخوام با هری صحبت کنم،لطفا."

لویی بهش گفت.تو باید از قسمت بار رد میشدی تا به اتاق هری برسی و لویی نیاز داشت که نوآ در کوچیک رو باز کنه و بهش اجازه بده که وارد بشه.

"چرا؟! اون خوشش نمیاد وقتی به رقصنده ها اجازه ورود میدم."

"اوه."لویی گفت. نمیدونست که با ریسک کردن،ممکن بود که هری رو عصبانی کنه.
اون پول میخواست پس تصمیم گرفت که انجامش بده.

LURE ✦L.S✦Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang