12.

1.1K 302 94
                                    

خب،چه خبر از تِسکو؟! سرت با دانشگاه و اینجور چیزا شلوغه؟!"

لیام از لویی پرسید همونطور که داشتند تو خونه ی لیام فیفا بازی میکردن.

لویی از حرف لیام بخاطر اینکه به اون و زین حقیقت رو نگفته بود لرزید.خیلی احساس گناه میکرد.
اونها بهترین دوستاش بودن و این یه جورایی چیز بزرگی بود.

اون فکر کرد که دیگه نمیتونست اینو پیش خودش نگه داره.اون برای آدمایی که بهشون اهمیت میداد و دوستشون داشت اصلا دروغ گوی خوبی نبود.

"آره در اون مورد..." لویی گفت.بازی رو متوقف کرد چون لیام یه نگاه سوالی بهش انداخت.

"من دیگه تو تسکو کار نمیکنم."

"چی؟! از کِی؟! الان داری کجا کار‌ میکنی؟!" لیام پرسید.همونطور که لویی انتظارش رو داشت،لیام نگران شده بود.

"آم خب یه چیزی هست لی،و ناراحت نشو." لویی با تردید گفت.
اون آرزو کرد که کاش هرگز نمیگفت.الان هیچ راه برگشتی نبود.احتمالا این بهتر بود که فقط الان تمومش کنه بجای اینکه نگهش داره و بعدا بگه.

"چیه،" لیام با کنایه گفت
"بهم نگو که تن فروش شدی."

لویی بدون اینکه چیزی بگه به لیام خیره شد.

"لویی! تو یه تن فروش شدی؟!"

"نه.نه من خراب نیستم.فقط آم،یه چیز کوچیک تره."

"ها؟! اون چیه؟!"

لویی قسم خورد که اون پنج تا احساس مختلف درعرض چند ثانیه به سراغش اومده بود.لیام درآخر بالاخره بخاطر عصبانیتش روبه روی صندلی ایستاد و کنترل ایکس باکس رو به سمت کوسن پرتاب کرد.

"یه استریپر لویی؟! تو چطور__چ_چرا به این فکر کردی__این امن نیست_تو نمیتونی_تو نباید اونجا بری."

"آروم باش."لویی گفت همونطور که اون هم ایستاد و سعی کرد که لیام بشینه و باهاش مثل یه آدم نرمال صحبت کنه.

"اونقدرا هم بد نیست.امن تر از چیزیه که فکرشو میکنی.بهم اعتماد کن."

"به تو اعتماد کنم؟! لویی.داری باهام شوخی میکنی؟!تو نباید اونجا بری.من اجازه نمیدم که آسیب ببینی یا__یا بهت تجاوز بشه.اگه بهت تجاوز بشه،من کنترلمو از دست میدم و احتمالا با رفتنم به زندان،همه چیز تموم میشه.من نمیتونم برم زندان لویی.تو به زین گفتی؟! باید بهش بگی__"

"لیام،رفیق،تو الان عصبانی هستی.فقط بشین و من بهت توضیح میدم." لویی تلاش کرد که منطقی رفتار کنه.

لیام سرش رو تکون داد و به سمت آشپزخونه قدم برداشت تا گوشیش که روی میز بود رو برداره.وقتی برگشت،اون گوشی رو به سمت لویی پرت کرد.

"بهش زنگ بزن و همین الان بهش بگو."

"کی،زین؟!"

"واقعا لویی به چه کس دیگه ای میخوای زنگ بزنی؟!"

LURE ✦L.S✦Where stories live. Discover now