44.

898 178 100
                                    

سلام سلام خوبین؟
ووت و کامنت یادتون نره گیلاسا🍒❤

...

بنظر میرسید وقتی که عاشق کسی بشی، زمان زود میگذره.
وقتی که لویی راجع بهش فکر کرد،پنج ماه از بودن تو یه رابطه،درواقع یکم زمان زیادی بود اما اون احساس کرد که اون و هری فقط کنار همدیگه باشن.

این واقعا دیوونه کننده بود که چقدر به اندازه ی والدینشون بزرگ شده بودن.
هری از کار کردن بیش از حد دست کشید،کسی که تجارت (کار) رو قبل از دوست هاش و خانواده اش میگذاشت اما حالا، اون شیرین ترین و دلسوزترین فرد بود.
لویی همیشه اعماق وجود هری رو میدونست که اون فرد بود،فقط زمان میبرد و تصمیم های خیلی زیادی تا به خوبی اون رو بیاره.

لویی،خب شاید شما بچه صداش زده باشید چون اون خیلی بی اطلاع بود.
مشکلی نداشت،اون متوجه شد که چجوری واقعا احساس بکنه و حالا اون تو یه رابطه ای بود که فکر میکرد که قرار بود مدت زمان طولانی باشه.

"لویی،من حس میکنم که ما خیلی وقته دور هم جمع نشدیم." لیام گفت. یه ظرف از پاپ کورن تو سالن نشیمن جایی که نایل،زین و لویی داشتن یه فیلم تماشا میکردن اورد.

"آره،این واقعا اونقدرا هم سخت نیست که تلفن رو برداری و باهامون تماس بگیری." زین موافقت کرد.

لویی یه مشت از پاپ کورن برداشت اما قبل از اینکه بخورش گفت" میدونم،متاسفم.من فقط خیلی با احساسات خودم و چیزا غرق شدم که یه جورایی فراموش کردم."

"چجوری فراموش کردی که به بهترین دوست هات راجع به رابطه ات بگی."

"من بهتون بعد از سه هفته که اتفاق افتاد گفتم،اونقدرا هم طولانی نبود."

"هنوزم."

لویی فقط هردوشون رو ساکت کرد و باعث شد که روی فیلم تمرکز بکنن بجای اینکه حس گناه به اون دست بده.

اون،لیام و زین اخیرا مدت زیادی بود که باهمدیگه وقت نگذرونده بودن بخاطر اینکه دوره ی شیش ماه تحصیلی لویی داشت میومد که یعنی خیلی خیلی خوندن.
یه واقعیتی وجود داشت که لویی شغل جدیدش رو که کار کردن تو کافه ای توی محوطه ی دانشگاه،گرفته بود.

چیزها فقط واقعا تو جای خودشون قرار گرفته بودن(مشخص شده بود) و حتی اگه اون با دانشگاه تحت فشار قرار گرفته بود،هرچیز دیگه ای بنظر میرسید که به راه خودش ادامه میده پس لویی قطعا ممنونش میشد.

بعد از اینکه فیلم تموم شد،لویی و نایل برای مدت کوتاهی موندن اما بعد هردو تصمیم گرفتن وقتش بود که برن.
لویی هردوشون رو رسوند پس اونا مشخصا باهمدیگه به خونه رفتن.

"میدونی،" لویی گفت.

"چیه؟" نایل پرسید قبل از اینکه لویی بتونه تموم کنه.

LURE ✦L.S✦Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang