●completed●
●پایان یافته ●
● + تو مگه انسان نیستی ؟
- نه ، من قلب ندارم
+ چرا ؟
- چون قلبم رو دادم به کسی
+ به کی
- کسی که روحم رو آتش زد
● کاپل: ییژان
● تاپ : ییبو
● تعداد پارت : 20
● پایان : هپی اند
●○کانال : windflowerfiction ○●
●top :...
+ تنها میخوام یه کار برام بکنی ... باهم به کلبه ای که برات آدرسش رو میفرستم میریم و تو بعد از اینکه از کلبه اومدم بیرون خفم کن .... همیییییین
ییبو با بهت به چهره ی خندان ژان نگاه کرد ، درکی از حرفش نداشت و از ان بدتر درکی از هیجانی که برای خفه شدن داشت نداشت
- وات د فاااک حالت خوبه ؟
+ اوه اوه آقای پلیس چقدر بی ادب شدی ، اره حالم خوبه ... نگو که فکر کردی واقعا باید خفم کنی ... فقط نقشش رو بازی کن
- نمی فهمم
+ نمی فهمی یا نمی فهمیم ؟
- هردو .... اصلا درکت نمیکنم ... من کاری نمیکنم
شیائو ژان روی کاناپه نشست
+ اوه جدا ؟ خیلی خوب پس قرار نیست وانگ ییبو هیچوقت علت مرگ نامزد عزیزش رو بدونه
- خفه شو .... علتش مشخصه
+ مطمئنی ؟
شیائو ژان رو به روی وانگ ییبو ایستاد ... کمی خم شد و گردنبدنی که به مچش بسته بود رو باز کرد و به ییبو نشان داد
+ اشناست ؟
وانگ ییبو به گردنبندی نقره ای که خودش برای نامزدش خریده بود نگاه کرد ... رفته رفته از قبل عصبانی تر شد
- دست ... دست تو چیکار میکنه عوضییییی.
+ آروم باش آرووووم .... ییبو تاحالا دقت کردی که من شیائو هستم و کسی به بقیه ی همکار هات دستور شلیک به عشقت رو داد شیائو بود
وانگ ییبو از روی کاناپه بلند شد که ژان محکم نگهش داشت
+ نه نه هنوز زوده برای جوش آوردن .... پسره بیچاره ، دلت الان بدجور انتقام میخواد ؟ خب عیبی نداره کاری که بهت میگم رو بکن بعد من رو بکش .... به همین راحتی البته باید بگم اون فرد برادرم بود پس شک نکن نابود میشه هاهاها
- میکشمت هم تو هم اون ... کل خانوادتون لیاقت مرگ دارین
+ آره عزیزم ، میدونم .... بزار یکم اشتیاقت به کشتنم رو بیشتر کنم .... میدونی چرا وقتی جسد عشقت رو پیدا کردی دستش قطع شده بود ؟
- خفههههههه شووووووووو
ییبو با خشم بلند شد و شیائو ژان رو محکم زمین زد .... گلوش رو محکم گرفت
+ هاها ... احمق من قطعش کردم
ییبو با شنیدن حرف ژان محکم تر گلوش رو فشار داد ..... شیائو ژان با بی جونی و صدایی ضعیف شده صحبت کرد
+ احمق .... اگه .... من .... بمیرم ... میخوای .. چه ... غلطی ... بکنی
ییبو شیائو ژان رو رها کرد و بلند شد ... عصبی بود و این از داد هایی که میکشید کاملا مشخص بود
شیائو ژان با لبخند از روی زمین بلند شد
+ وقتی عصبی میشی ... خیلی قشنگ میشی ... خیلی خوب وانگ یببو امیدوارم کاری که ازت خواستم رو راحت انجام بدی .... یادت باشه بعد از اینکه کل خانوادم رو کشتی میتونی منم بکشیییییی
+ خیلی خب دیگه برو بای بای
وانگ ییبو با ذهنی که از قبل مشغول تر شده بود از خونه بیرون رفت