💛13

792 154 9
                                    

سلام فندقااا🌰🌰
این پارت اسمات داره.اگه دوست ندارین از اونجایی که علامت زده نخونین🤗🤭

*"سورپراااایز"
چیزی که چشماش میدیدو باور نمیکرد.کل خونه با شمع و گل های رز پوشیده شده بود.هیچ چراغی روشن نبودو همه نورا از شمع ها بود.بک وسط یه دایره از گل های پر پر شده رز وایساده بود.یه تی شرت مشکب گشاد که مال چان بود،تنها پوشش بود.در واقع سهون پیشنهاد دیگه ای درمورد لباسی که سکسیش کنه داده بود ولی بک میدونست چان اینکه فقط یکی از تیشرتاشو بدون شلوار بپوشه خیلی بیشتر دوست داره.
بدن سفیدش و تیشرت مشکیش تضاد خیلی هوس انگیزی درست کرده بودن که چان نمیتونست ازش چشم برداره.
بک لبخند مستطیلی زدو به سیبک گلو چان که هر چند ثانیه یه بار جابه جا میشد،نگاه کرد.این همون ریکشنی بود که میخواست از چان ببینه.
چانیول که نفسش از این همه زیبایی و جذابی بک بند اومده بود،نگاه دیگه ای به سرتا پای بک کرد که بکهیون حس کرد زیر نگاه داغش، قرمز شده،بعد سریع سمتش رفتو با پا گذاشتن رو گلبرگا،صورتشو قاب گرفتو لبای لطیفشو به دهن کشید.
تو اون لحظه انقدر بک زیبا و دوست داشتنی شده بود که فقط دلش میخواست تا اخر عمر ببوستش.البته اگه اون چانیول کوچولوی پایین که با دیدن پاهای برهنه بک حسابی خواب از سرش پریده بود،میذاشت.
لبای بکو یکی یکی تو دهن میبرد،گاز میگرفتو مک میزد.عاشق طمع خاص لباش بود که الان با بالم لب توت فرنگی مخلوط شده بود.
یکی از دستاشو رو پهلوش گذاشتو دست دیگش همچنان رو صورتش بودو گونشو نوازش میکرد.
بک همونجور که مست از بوسه های چان بود،دستشو دور کمرش حلقه کردو کامل بهش چسبید.
با گاز محکمی که چان از لباش گرفت،ناله ای کرد که بدن چانو بیشتر داغ کرد.
بالاخره بعد از یه بوسه هات که بیشتر شبیه جنگ بین زبوناشون بود،همزمان عقب کشیدن تا فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کنن.
قلب هردوشون با بیشترین سرعت میزد.
چان پیشونیشو به پیشونی بک چسبوند.نگاهی به برق لباش که حالا بیشتر قابل دیدن بود کرد.
+"کی یادت داده انقد دلبر شی؟"
بک خجالت زده بیشتر تو بغل چان فرو رفت.
+"مناسبت این چیه کیوتم"
چان بعد از اینکه بوسه ای رو دوتا گونه نرمو سرخ بک زد،پرسید.
بک سرشو پایین انداختو با جلوی پیرهن چان مشغول شد.
*"یه راه برای اینکه بگم من امادم"
اینکه چند طیف رنگ قرمز رو گونش نقش بست موقع گفتنش بماند ولی با همین حرفش چانیول لبخند گرمی زدو دستشو زیر چونه بک گذاشتو سرشو بالا اورد.بوسه ای رو بینی کوچولوش زد.
+"مطمئنی؟تا هر وقت که تو بخوای میتونیم صبر کنیم."
بک مخالفتشو با چسبوندن لباش رو لبای چان اعلام کردو اینبار اون کنترل بوسشونو به دست گرفت.
دستشو دور گردنش حلقه کرد.سرشو کج کرد تا فضای بیشتری به چان بده.بوسشونو با وارد کردن زبونش به دهن چانیول عمیق تر کرد.
چان دستشو زیر باسن بک گذاشتو بالاتر کشیدش که بکهیون پاهاشو دور کمرش حلقه کرد.
همونجور که بکو تو بغلش داشت،بدون متوقف کردن بوسشون،سمت اتاق رفت.
خیلی اروم بکو رو تخت خوبوندو خودش روش قرار گرفت.
لباشو ازش جدا کرد و از بالا به بک که زیرش خوابیده بود،خیره شد.
+"چطور میتونی انقدر زیبا باشی؟"

In The Name Of Love 💓Donde viven las historias. Descúbrelo ahora