💜28

515 140 22
                                    

ماشینو یه گوشه پارک کرد و پیاده شد.
سعی کرد از قسمتی رد شه که تو دوربین نیفته.
هوفی کشید و وقتی بالاخره به قسمتی که میخواست رسید،به پایین نگاه کرد.
دوست پسر کیوتش در حال ضبط برنامه ام توپیا بود.
دیشب وقتی ساعت سه نصف شب با صدای زنگ تلفنش بیدار شد و جیغ و داد و گریه بکهیونو شنید که میگفت دلش براش تنگ شده و نمیتونه راحت بخوابه،بهش قول داد که امروز به دیدنش بیاد.
برای همینم الان اینجا بود.
نگاهی به همه اعضا انداخت و گوشیشو دراورد و چند تا عکس از بالا ازشون گرفته.
از تیونگ خواسته بود که در طول سفر از بکهیون عکس بگیره و براش بفرسته.
تیونگ هم به خوبی به وظیفش عمل کرده بود و از لحظه به لحظه هیونگ کیوتش عکس گرفته بود.
لبخندی به خنده های بکهیون زد و به اینکه چجوری سعی میکرد رو اب اسکی کنه،نگاه کرد.
وقتی نوبت بکهیون تموم شد،رو سکو کنار نشست و سرشو بلند کرد.
با دیدن چانیول که اونجا وایستاده بود،مبهوت چند تا پلک زد تا مطمئن شه توهم نزده.
سمت مارک رفت و دستشو کشید.
*مارک...مارک؟
-بله هیونگ
*اونجا رو ببین
مارک به جایی که بکهیون گفت نگاه کرد.
*چانیوله؟
-واو...اره هیونگ.خیلی دوست پسر خوبی داریا.
بکهیون لبخند خجلی که کاملا برای اعضای سوپر ام ناشناخته بود،زد و دوباره به چانیول نگاه کرد.
باورش نمیشد واقعا این همه راه رو اومده تا بکهیون بتونه یه شبو بخوابه.
شب اینجا درست خوابش نمیرد و مدام تو خواب و بیداری دنبال تن دست پسرش میگشت تا بغلش کنه.
با لبخند نگاهشو از بالا گرفت و به کای که داشت اسکی میکرد داد.
یک ساعت بعد،فیلم برداریشون تموم شد و بکهیون سمت چانیول رفت.
خودشو تو بغلش انداخت و گردنشو محکم بغل کرد.
*اومدیی
چانیول خندید و بکهیون تو بغلش بالا کشید.
+دوست پسر کیوتم کمبود خواب داشت.مجبور شدم.
بکهیون لبخندی زد و بیشتر چانیول به خودش فشار داد.
*الان باید بریم خونه.اونجا هم باید چند قسمت ضبط کنیم.تو کجا میری؟
بکهیون با لبای اویزون گفت.
یکم فکر گرد.
+خونه دو طبقس اره؟
*اوهوم
+خب من میرم طبقه بالاش تا کار شما تموم شه.
*حوصلت سر میره.
دستشو رو باسن بکهیون گذاشت.
سرشو خم کرد و لباشو بوسید.
+عیب...
-اهم اهم
سرشو بلند کرد و به اعضا که با لبخند نگاشون میکردن،نگاه کرد.
بکهیون سرشو تو گردنش قایم کرد.
-واو.هیونگ این اولین بار که میبینم خجالت میکشی.
بقیه حتی چان خندیدن و چانیول بکو بالاتر کشید که پاهاش از زمین جدا شد.
*ساکت لوکاس
با صدای خفه ای که بخاطر مخفی شدن صورتش تو گردن چان بود گفت و بقیه رو بیشتر به خنده انداخت.
با هم سمت خونه رفتن و بکهیون رسما منیجرشونو که میگفت باید با ون با بقیه اعضا بیاد رو به چپش گرفت و سوار ماشین چانیول شد.
با خنده با تخس بازیای بکهیون نگاه کرد و اونم سوار شد.
+یه کمپانی از دستت عاجزن کیوتم
بک نیشخندی زد و کمربندشو بست.
تو راه ماشین به رسم همیشه،بلند بلند اهنگ خوندن و رقصیدن تا به خونه رسیدن.
قسمتی که میخواستن بگیرن،بازی سر اتاقا بود.
فقط دو تا اتاق تک نفره بود و اونا باید بازی میکردن و امتیاز میگرفتن تا اتاقا رو بتونن تقسیم کنن.
بکهیون اولش فقط میخواست با بقیه بازی کنه و خوش بگذرونن ولی الان باید حتما یه اتاقو میگرفت تا بتونه با چان راحت باشه.
لبای چانو بوسید.
+مراقب خودت باش و خوش بگذرون.حواست باشه باز هیجان زده نشی به خودت اسیب بزنی.
لباشو غنچه کرد.
*باشه
با خنده بوسه اخرو هم بهش داد و سمت طبقه دوم رفت.
مسیر رفتنشو نگاه کرد.
-اههه حتی نمیتونی ازش چشم برداری
چشماشو حرصی بست و سمت تمین چرخید.
چشم غره ای به لبای خندونش رفت و سمت هال رفت.
فیلم برداری شروع شد و اعضا بازیای مختلفی انجام دادن.
تا الان تن و تیونگ بیشتر امتیازا رو داشتن.
بکهیون نفسشو کلافه بیرون فرستاد و نگاهی به امتیازاش کرد.
اگه همینطور ادامه میداد،نمیتونست اتاق تکی رو ببره.
فیلمبرداری متوقف شد تا وسایل بازی بعد رو بیارن.
-هیونگ نگران نباش.هر کدوم از ما که اتاق تکی رو ببره،میدیمش به تو چان هیونگ.
نگاهشو به تیونگ داد و وقتی تایید بقیه رو هم دید،لبخند زد.
بازیا تموم شد و تن و تیونگ برنده شدن.
بکهیون وقتی اتاق دو نفره بهش افتاد،دستشو رو شونه تیونگ گذاشت.
*تیونگ از تنهایی خوابیدن میترسه.من اتاقو باهاش شریک میشم.
بقیه به زور جلوی خندشونو گرفت و ضبط تموم شد.
-من میرم پیش مارک.خوب بخوابین هیونگ.
بکهیون از همشون تشکر کرد و سریع بالا رفت.
در اتاقو باز کرد.
چانیول روی تخت خوابیده بود و داشت با موبایلش کار میکرد.
با صدای در برگشت سمت بک.
+تموم شد.
تیشرتشو دراورد و سمت چان رفت.
رو تخت نشست و بکهیونو رو پاش نشوند.
*اون تیرشته که گفتمو اوردی؟
چانیول با خنده تیشرت لیمویی که بکهیون عاشقش بود رو دراورد و کمکش کرد بپوشتش.
بک شلوارشو هم دراورد و اخیشی گفت.
سرشو رو شونه چانیول گذاشت و چشماشو بست.
*خوابم میاد.
چانیول رو تخت دراز کشید و بکهیونو رو خودش کشید.
دستشو رو کمر و باسن بک کشید و گردنشو بوسه بارون کرد.
بکهیون با زمزمه های عاشقنه چان و بوسه و نوازش هاش بعد از چند شب خوابید.
صبح که بیدار شد،نمیتونست جلوی لبخند رو لبشو بگیره.
چان از خونه بیرون رفته بود و تیونگ جاشو گرفته بود تا فیلم برداری رو انجام بدن.
با لبخند پایین رفت و بلند سلام کرد.
برعکس بقیه روزا که وقتی بیدار میشد با یه من عسلم نمیشد خوردش.
-خیلی سرحالی هیونگ.شب خوبی رو گذروندی فک کنم.
سمت کای چرخید.
*جات خالی.
بعدم شروع کرد به صبحونه خوردن.
چانیول تا روز اخر فیلم برداری همونجا موند و بعد با بکهیون برگشتن سئول.

✨✨✨

نگاه دیگه ای به گوشیش کرد و با لبای اویزون از اتاق هتل بیرون اومد.
با سوپر ام اومده بودن امریکا برای تور.
امروز تولدش بود و فقط صبح که بیدار شده بود،یه پیام از چانیول دریافت کرده بود که تولدشو تبریک گفته بود.
تا  به قسمت غذاخوری رسید،اعضا برای تولدت مبارک خوندن.
لبخند بی جونی زد و رو صندلی نشست و سرشو گذاشت رو میز.
-اوه چی شده؟
بکهیون زحمت جواب دادنو به خودش نداد.
-چان هیونگ درست بهش تبریک تولد نگفته.برای همین از صبح تا حالا بغ کرده.
*یااا کیم کای
-مگه دروغ میگم؟
اداشو دراورد و دوباره سرشو گذاشت رو میز.
-چرا بهش زنگ نمیزنی؟
*اره فکر خوبیه.زنگ بزنم بگم چانیول عزیزم چرا تولد منو درستتبریک نگفتی؟تولد دوست پسرتو؟یا چطوره بگم من به حد مرگ از دسست عصبانیم؟
یکم به حرفایی که الان زد فکر کرد.
*اره بهش میگم.
بلند شد و تا خواست زنگ بزنه،منیجر اومد و ازشون خواست سریع اماده بشن.
پوفی کشید و همونجور که سمت اتاق میرفت،با چان تماس گرفت.
در دسترس نبود.
چشم غره ای به گوشیش رفت و وارد اتاقش شد.

✨✨✨✨

خسته و خورده برگشتن هتل و هر کدوم سمت اتاق خودشون رفتن.
بکهیون که کل امروز رو یکلحظه هم فراموش نکرده بود لباشو اویزون کنه،کارت اتاقشو زد و داخل شد.
با تعجب به صداهایی که از تو اتاق میومد،گوش داد.
جلو تر رفت و چانیولو دید که وسط اتاق وایستاده بود.
+تولدت مبارک پاپی کیوتم

〰️〰️〰️〰️

فیلم تحلیل حضور چانیول در ام توپیا در چنل هست

میدونستین پارت بعد پارت آخره🥺

In The Name Of Love 💓حيث تعيش القصص. اكتشف الآن