part16

3.4K 489 60
                                    

جنگکوک:
صبح به زور چشمامو وا کردم دیشب جیمینو مجبور کردم همه چیزو بدون سانسور بگه
اول جیمین یکم سرخ میشد سعی میکرد تو چشمام نگاه نکنه منم بزور یکسره از چونش میگرفتم مجبورش میکردم تو چشمام نگاه کنه تعریف کنه
اونطرفم یونگی از خنده داشت خفه میشد
ولی کم کم خجالت جیمین از بین رفت و یونگیم کم کم شروع کرد به تعریف کردن
همینطور که جیمین تعریف میکرد خود به خود چشمم افتاد به وسط دوتا پایه یونگی
"لعنتییییییی الانه جر بخوره "
به بهونه خستگی سریع تر خودمو به تختم رسوندم بایه نیشخند سرمو گزاشتم رو بالیشتم
ولی چند دقیقه بعد نیشخندم تبدیل به یه اخم وحشتناک شد
"حتما باید وسط خونه انجامش بدین؟؟؟نمیتونین برین تو اتاق؟؟؟چرا جیمین انقدر ناله میکنه؟؟؟مگر دیک یونگی اندازه یه دسته؟؟؟لعنتی اون فرمونایه کوفتیتونو کنترل کنید مگر نمیدونید یه امگا بدون آلفا داخل اتاق تنهااااااااا خوابیده؟؟"
و بلاخره ساعت 4 صبح تموم شد و الان ساعت 7 صبحه و  باید برم مدرسه تا با غول مرحله آخر بجنگم

+جیمین ایندفعه علاوه بر اینکه مجبورت میکنم تعریف کنی کونتم میزارم

از تخت پایین اومدم تلو تلو خوران رفتم سمت سرویس بهداشتی اول حوصله دوش گرفتن نداشتم ولی بعد که لباسمو در اوردم نظرم عوض شد تو یه ربع دوش گرفتم با سرعت نور لباسامو پوشیدم کتابامو گزاشتم تو کیفم خوشبختانه وقتی رفتم بیرون دیدم یونگی صبحانه درست کرده گزاشته تو سینی بایه قرص مسکن
سریع نون تست ور داشتم گزاشتم تو دهنم و فرار کردم سمت در

×هییییی اون مال جیمین بود

+این برا اینکه نزاشتین دیشب بخوابم ....راستی شما نمیاین مدرسه؟؟؟

یونگی نیشخندی زد

×به تهیونگ اس ام اس دادم گفتم منو جیمین امروز نمیایم اونم گفت خودش حلش میکنه

با بهت به یونگی نگاه کردم انگشت وسطمو بلند کردم و بقیه انگشتامو خم کردم (همون فاک نشون دادن خودمون ) بعد از در رفتم بیرون پول کافی واسه تاکسی گرفتن نداشتم از طرفی وقت نداشتم سرمو خشک کنم با موهایه خیس داشتم میدویدم که یه ماشین خارجی بهم رسید شیشه ماشینشو پایین داد

_هییی میدونستی  با موهایه خیس خوشگل ترم  میشی ؟؟؟

+خفه شو کیم تهیونگ

_هروقت سوار شدی خفه میشم

+برو به درک

_امگایه تخس لجباز خنگ

بعد ماشینو نگه داشت با دو خودشو بهم رسوند منو پرت کرد رو شونش

+هی داری چیکار میکنی؟؟؟ما وسط خیابونیم!!هی با توام مگه کری؟؟؟

_نخیر کر نیستم ولی اگه به این داد کشیدنات ادامه بدی قطعا کر میشم

بعد منو بزور داخل ماشین گزاشت البته اولش خیلی مقاومت کردم ولی با تهدید "اگه مثل یه پسر خوب یه جات نشینی مجبورت میکنم کل روزو روپاهام بشینی "خفه شدم
تمام راهو اخم کرده بودم حرفی نمیزدم تهیونگم اعتراضی نمیکرد
جلو مدرسه پارک کرد بدون اینکه بهش نگاه کنم از ماشین پیاده شدم قدم تند کردم طرف مدرسه تا زودتر ازش دور بشم که مچ دستمو گرفت کشید عقب که افتادم تو بغلش

نفرین شیرین Where stories live. Discover now