part10

3.6K 502 76
                                    

جنگکوک:
چشمامو اروم واز میکنم ویه گرمایی تو دستم احساس میکنم نگاهمو به طرف دستم میدم دست جیمین تو دستم بود درحالی که خودش رو صندلی خوابش برده بود
پامو تکون دادم که درد شدیدی رو احساس کردم با دستم جلو دهنمو گرفتم که صدایه جیغم در نیاد ولی بازم صدایه خفه ای از خودم در اوردم
جیمین از صدایه من بیدار شد اول چند ثانیه زول زد بهم بعد یهو پرید بغلم

÷کوک خیلی دلم واست تنگ شده بود میدونی چقدر دنبالت گشتم ؟؟؟قدر بهت اس ام اس دادم؟؟هر روز باهات تماس میگرفتم ولی جواب هیچکدومو نمیدادی حتی به پلیسم گزارش گم شدنتو دادم

+ببخشید جیمین البته هرچند این من نبودم که یهو خودمو گوم گور کنم همش تقصیر اون حروم زادست اون منو دزدید بعد بهم یه پابند بست تا نتونم از خونش فرار کنم بعدم درحالی که سعی میکردم اون پابندو واز کنم به خودم اسیب زدم که اینجوری شد راستی تو از کجا فهمیدی من پیش تهیونگم؟؟؟

÷خودش بهم زنگ زد گفت مثل اینکه وقتی بیهوش بودی دکتر گفته خون زیادی از دست دادی واسه همین برایه اینکه گروه خونیتو بفهمه زنگ زو به من و خوب مجبور شد حقیقت بگه الانم دیگه لازم نیست نگران باشی چون دیگه نمیتونه تورو اینجا نگه داره به محض اینکه خوب شدی میام از اینجا میبرمت

+نه من میخوام همین الان برم برایه من هر ثانیه ای که تو خونه این حروم زاده میمونم برام مثل عذابه چه برسه به خودش

÷باشه پس سعی کن بیای رو کولم

+بیخیال جیمین تو نمیتونی منو بلند کنی

÷امتحانش ضرر نداره

+باشه

دستامو دو گردن جیمین حلقه کردم ولی وقتی جیمین بلند شد جفتمون افتادیم رو تخت

+ایییی پام گفتم نمیتونی بلندم کنی

÷تقصیر من چیه ؟؟یکم وزن کم کن

+وزن کم کنم که مثل تو بشم قد کوتوله مردنی؟؟؟
در زمن من لاغر هستم ولی به اندازه تونه خودت ضعیفی من وزنم زیاد نیست

÷اوففف باشه بابا تو خوش هیکل حالا بیا دستتو بنداز رو شونم حداقل اون یکی پاتو تکون ندی

دستمو انداختم رو شونش خداروشکر انقدر جون داره کمک کنه لنگون لنگون از اتاقم بیرون اومدم از راه رو هم موفقیت امیز گذشتم فقط غول مرحله اخر مونده بود

÷کوکی حالا چجوری این همه پله رو رد کنیم ؟؟؟

+یه جوری ردش میکنیم

_اونوقت چجوری؟؟بعدشم کجا به سلامتی؟؟؟

+باز این ادم دزد متجاوز پیداش شد

_کجا داری میری کوک؟؟

+خونه شوهرم معلومه دیگه خونه خودم

نفرین شیرین Where stories live. Discover now