part2

5.6K 687 159
                                        

جنگکوک :
دو روز میشد از روزی که با تهیونگ کل کل کرده بودم میگزشت ولی اون تویه این دو روز هیچ کاری نکرده بود
نکنه داره نقشه خیلی خیلی شومی میکشه؟؟؟
اوففففف قبل از اجرا نقشه اون این استرسش حتما منو میکشه
ولش کن بهتره برم سلف یه چیزی بخورم عجیبه چرا امروز انقدر خلوته وایستا ببینم مگه وقت ناهار نیست؟؟؟
ساعتمو نگاه کردم نه درسته نکنه ساعت من خواب رفته به ساعت سلف نگاه کردم نه اونم همونه اصلا به من چه که بقیه نیومدن این جیمینم دقیقا همین امروز که خلوته باید غایب میشد؟؟؟
رفتم سلف زیاد گرسنم نبود واسه همین یه چیز کیک بایه ابمیوه بت طعم البالو گرفتم رفتم رویه میز دونفره نشستم یکم از ابمیوه ام خوردم (شرمنده زیاد از غذاهاشون سر در نمیارم 😂😂😂)
وای خدا چرا هی من همه جارو تار میبینم ببینم این کیم تهیونگ نیست ؟؟؟ چرا اون پوزخند احمقانه رو صورتشه ببینم من دقت نکرده بودم یا این تهیونگ انقدر جذاب بود یا امروز جذاب شده؟؟؟
مستقیم اومد روبه رویه من نشست وگوشیشو در اورد 

_سلام بیبی

+تو خیلی سکسی

_او جدی میخوای زیر خواب من بشی؟؟؟

+از خدامه یه الفایه هات منو به فاک بده   

وای چرا من دارم این حرفارو میزنم چرا نمیتونم خودمو کنترل کنم اون چرا گوشیشو طرف من گرفته داره ریز ریز میخنده
نکنه همه اینا زیر سر اونه ؟؟؟ خیلی احمقی کوک خوب معلومه زیر سر اونه به جز اون تو کس دیگه ای اینجا میبینی ؟؟
از اولشم که دیدم اینجا انقدر خلوته باید میفهمیدم کاسه ای زیر نیم کاسست
الان باید فقط سعی کنم فاجعه بدتری پیش نیاد

_حاضری دوست پسر من بشی ؟؟؟

+قبوله ولی به یه شرط

_چه شرطی؟؟؟

+باید همین الان منو بوس کنی

یهو تهیونگ زد زیر خنده بلند بلند قهقه میزد خاک تو سرت کوک چرا همچین حرفی زدی بدبخت شدی بیچاره شدی دیگه رسما باید بری خودتو از پشت بوم مدرسه پرت کنی پایین

_باشه باشه حالا پاشوامگا من بیا رو پایه ددی بشین

دقیقا مثل احمقا رفتم رو پاش نشستم ولی یه چیز برام عجیب بود اون از کجا فهمیده بود من امگام ؟؟؟تا جایی که میدونم هیچکس جز جیمین خبر نداره من امگام جیمینم عمرا اگه دهنشو واز کنه
تهیونگ با دستش چونمو گرفت و با انگشت شستش لبامو لبس کرد

_هنوز خیلی زوده ولی بهت قول میدم روزی میرسه که همینجا جلو همه میبوسمت

تویه حرکت صورتمو چوخوند طرف دیگه و گونمو بوسید چندتا از دکمه پیراهنمو واز کرد و شروع کرد رویه ترقوم مارک لاو گزاشتن
میخواستم پسش بزنم ولی انگار دستو پامو بسته بودن بعد از اینکه چندتا لاو مارک گزاشت ولم کرد رو میز نشوندم رفت طرف سلف یه بطری اب معدنی گرفت برگشت از تو جیبش یه قرص در اورد با بطری اب معدنی داد دستم

نفرین شیرین Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon